پيام
+
از کلام شما نوشتن سخت.... از پيام شما نوشتن سخت.... از قيام شما نوشتن سخت.... از مرام شما نوشتن سخت / از کلامي که متن قرآن است.... از پيامي که اوج ايمان است .... از قيامي که مرگ طوفان شد.... از مرامي که اوج عرفان است / يادگارت چقدر آقا بود.... چهره اش مثل ماه زيبا بود.... فرق بشکسته ، پهلويي پرپر.... نوه ي مرتضي و زهرا بود /
غزل صداقت
90/11/10

تفكر ديني
حرفي از عهدي از ازل مي زد.... حرف اهلي من العسل مي زد.... هو زنان يا علي علي گويان.... حرف شمشيري از جمل مي زد / لحظه لحظه نگاهتان غربت.... هم نشين و پناهتان غربت ... عمق چشمت هميشه دلتنگي... سهم روي چو ماهتان غربت / خطبه هايت هميشه طوفان بود.... درد غربت برايت آسان بود.... يادي از کوچه ي بني هاشم.... سهم چشمت هميشه باران بود /
تفكر ديني
سهم چشمي که شاهد غم بود.... شاهد کوچه هاي ماتم بود.... شاهد چادري پر از خاک و.... دستِ بر پهلو و قدي خم بود / پاره پاره دل ولي الله.... گريه گريه نگاه ثار الله.... لخته هاي جگر ميان تشت.... زينب و اشک چشم و سوز و آه / گفتي آن لحظه هاي پاياني.... با نگاهي حزين و باراني.... زينبم عصر واقعه تنها.... بين يک دسته گرگ مهماني / تشنه" تشنه ، خميده از ماتم.... مي شوي غمگسار اهل حرم....
تفكر ديني
بسته ي دست بي حيائي ها....بي کس و بي معين و بي محرم