92/1/9
11:31 ع
روزی جوانی از حکیمی پیر و دنیادیده خواست که واسش
یه درس بیاد موندی بده . حکیم از جوان خواست ظرف نمک
رو بیاره پیشش ، بعد یه مشت از اون نمک رو داخل لیوان
نیمه پری ریخت و از او خواست اون آب رو سر بکشه .
جوان فقط تونست یه جرعه کوچک از آب داخل لیوان رو
بخوره ، اونم بزحمت .
حکیم پرسید : " مزه اش چطور بود ؟ "
جوان پاسخ داد : " بد جوری شور و تنده ، اصلا نمیشه خوردش "
حکیم از جوان خواست ظرف نمک رو برداره و اونو همراهی
کنه . رفتند تا رسیدن کنار دریاچه . حکیم از او خواست تا
نمکها رو داخل دریاچه بریزه ، بعد یه لیوان آب از دریاچه برداشت
و داد دست جوان و ازش خواست اونو بنوشه . جوان براحتی
تمام آب داخل لیوان رو سر کشید .
حکیم اینبارهم از او مزه آب داخل لیوان رو پرسید.
جوان پاسخ داد : " کاملا معمولی بود . "
حکیم گفت : " رنجها و سختیهائی که انسان در طول
زندگی با آنها روبرو میشه همچون یه مشت نمکه و اما
این روح و قدرت پذیرش انسانه که هر چه بزرگتر و وسیعتر
بشه ، میتونه بار اون همه رنج و اندوه رو براحتی تحمل کنه
، بنابراین سعی کن یه دریا باشی تا یه لیوان آب . "
طول زندگی خیلی کوتاهتر از عمقشه
پیام رسان
من کلا دلم میخواهد همه آدمهایی که با من در ارتباط هستن دست به دست هم بدن تا جامعه ای با نشاط و آگاه والبته امام زمانی داشته باشیم