90/10/26
12:2 ص
امام على علیه السلام :
ما یَسُرُّنى لَومِتُّ طِفلاً وَاُدخِلتُ الجَنَّةَ وَلَم أَکبَر فَأَعرِفَ رَبّى عَزَّوَجَلَّ؛
دوست ندارم که در کودکى از دنیا مى رفتم و وارد بهشت مى شدم و بزرگ نمى شدم تا
پروردگارم، عزّوجلّ، را بشناسم......کنزالعمال، ج13، ص151، ح36472
رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
أَفضَلُ العمالِ العِلمُ بِاللّه إِنَّ العِلمَ یَنفَعُکَ مَعَهُ قَلیلُ العَمَلِ وَکَثیرُهُ وَإِنَّ الجَهلَ لایَنفَعُکَ مَعَهُ
قَلیلُ العَمَلِ وَلا کَثیرُهُ؛
بهترین اعمال، خداشناسى است، زیرا با وجود علم و معرفت، عمل، کم یا زیاد تو
را سود مى بخشداما با وجود نادانى (نسبت به خدا) عمل، نه اندکش تو را
سود مى بخشد نه بسیارش....کنزالعمال، ج10، ص143، ح28731
امام على علیه السلام :
وَلَو ضَرَبتَ فى مَذاهِبِ فِکرِکَ لِتَبلُغَ غایاتِهِ ما دَلَّتکَ الدَّلالَةُ إِلاّ عَلى أَنَّ فاطِرَ النَّملَةِ هُوَ
فاطِرُ النَّخلَةِ لِدَقیقِ تَفصیلِکُلِّ شَى ءٍ وَغامِضِ اختِلافِ کُلِّ حَىٍّ وَمَا الجَلیلُ
وَاللَّطیفُ وَالثَّقیلُ وَالخَفیفُ وَالقَوىُّ وَالضَّعیفُ فى خَلقِهِ إِلاّ سَواءً؛
اگر راههاى اندیشه ات را در نوردى تا به پایانه هاى آن رسى، هیچ دلیلى تو را
جز به این رهنمون نشودکه آفریننده مورچه همان آفریننده درخت خرما
است و این به سبب دقت و ظرافتى است که جداسازىهر چیزى از چیز دیگر و
پیچیدگى و تنوعى است که در هر موجود زنده اى به کار رفته است موجودات بزرگ
و کوچک، سنگین و سبک و نیرومند و ناتوان، همگى در آفرینش براى
خداوند یکسانند......نهج البلاغه، خطبه 184
امام رضا علیه السلام :
إِنَّما قُلتُ اللَّطیفُ، لِلخَلقِ اللَّطیفِ وَلِعِلمِهِ بِالشَّى ءِ اللَّطیفِ أَلاتَرى إِلى أَثَرِ
صُنعِهِ فِى النَّباتِ اللَّطیفِ وَغَیرِاللَّطیفِ وَفِى الخَلقِ اللَّطیفِ مِنَ أَجسامِ
الحَیوانِ مِنَ الجِرجِسِ وَالبَعوضِ وَما هُوَ أَصغَرُ مِنهُما مِمّا لایَکادُ تَستَبینُهُ
العُیونُ بَل لایَکادُ یُستَبانُ لِصِغَرِهِ الذَّکَرُ مِنَ النثى وَالمَولودُ مِنَ القَدیمِ فَلَمّا
رَأَینا صِغَرَ ذلِکَ فى لُطفِهِ ...عَلِمنا أَنَّ خالِقَ هذَا الخَلقِ لَطیفٌ؛
گفتم لطیف است، چون هم موجودات لطیف آفریده و هم به چیزهاى ظریف
و ریز آگاهى دارد. آیا نشانهآفرینش او را در گیاهان ظریف و غیر ظریف و در
پیکرهاى ظریف و ریز جاندارانى چون کک و پشه و کوچکتر از اینها را نمى بینى
که تقریبا به چشم دیده نمى شوند و از بس ریزند نر و ماده آنها و نوزاد و کهن زادشان
ازیکدیگر تشخیص داده نمى شوند.پس چون ریزى وظرافت این چیزها را دیدیم... پى
بردیم که آفریننده این موجودات نیز لطیف است ..... التوحید، ص 63
رسول اکرم صلى الله علیه و آله :
إِنَّ اللّه خَلَقَ یَومَ خَلَقَ السَّماواتِ وَالرضَ مِائَةَ رَحمَةٍ کُلُّ رَحمَةٍ طِباقُ مابَینَ السَّماءِ
وَالرضَ فَجَعَلَ مِنهافِى الرضِ رَحمَةً فَبِها تَعطِفُ الوالِدَةُ عَلى وُلدِهاوَالوَحشُ وَالطَّیرُ بَعضُها عَلى
بَعضٍ وَأَخَّرَ تِسعاوَتِسعینَ فَإِذا کانَ یَومُ القیامَةِ أَکمَلَها بِهذِهِ الرَّحمَةِ؛
خداوند روزى که آسمانها و زمین را آفرید، صد رحمت بیافرید که هر یک از آنها میان
زمین و آسمان را پر مىکند و یکى را در زمین قرار داد که بوسیله آن مادربه فرزند
محبت مى کند وحیوانات وحشى و پرندگان به یکدیگرمأنوسند و نودونه رحمت را نگه داشته و
همین که روز قیامت شود این یک رحمت را نیز بر آن مى افزاید...نهج الفصاحه، ح 781
امام صادق علیهالسلام :
وَقَد سَأَلَهُ ابنُ أَبِى العَوجاءِ: وَلِمَ احتَجَبَ عَنهُم وَأَرسَلَ إِلَیهِمُ الرُّسُلَ؟ وَیلَکَ وَکَیفَ
احتَجَبَ عَنکَ مَنأَراکَ قُدرَتَهُ فى نَفسِکَ؟ نَشَأَکَ وَلَم تَکُن وَکَبَّرَکَ بَعدَ صِغَرِکَ وَقَوّاکَ بَعَدَ صَعفِکَ
... وَما زالَ یَعُدُّ عَلَىَّ قُدرَتَهُالَّتى هِىَ فى نَفسِىَ الَّتى لااَدفَعُها حَتّى ظَنَنتُ
أَنَّهُ سَیَظهَرُ فیما بَینى وَ بَینَهُ؛
در پاسخ ابن ابى العوجاء که پرسید: چرا خداوند خود را از مردم در پرده داشت و
آن گاه پیامبران را سویشانفرستاد؟ فرمودند: واى بر تو کسى که قدرتش را در
وجود تو نشانت داده چگونه خود را از تو پوشیده داشتهاست؟ تو را که نبودى پدید آورد،
کوچک بودى بزرگت کرد، ناتوان بودى توانایت گردانید... حضرت پیوسته مظاهر
قدرت خدا را که در وجود من است و نمى توانم منکرشان شوم برایم برشمرد تا جایى
که خیال کردم بزودى خداوند میان من و او ظاهر خواهد شد.....التوحید، ص 127
امام على علیه السلام :
وَلایَعزُبُ عَنهُ عَدَدُ قَطرِ الماءِ وَلانُجومُ السَّماءِ وَلاسَوا فِى الرّیحِ فِى
الهَواءِ وَلا دَبیبُالنَّملِ عَلَى الصَّفا وَلا مَقیلُ الذَّرِّ فِى اللَّیلَةِ الظَّلماءِ یَعلَمُ
مَساقِطَ الوراقِ وَ خَفِىِّ طَرَفِ الحداقِ؛
شمار قطره هاى آبها و ستارگان آسمان و ذرات گردوغبار پراکنده در هوا وحرکت
مورچه برسنگ بزرگو خوابگاه مورچگان در شب تاریک بر او پوشیده نیست و محل
ریزش برگها و بر هم خوردن پلکها را مى داند....نهج البلاغه، خطبه 178
امام على علیه السلام :
... عالِمُ السِّرِّ مِن ضَمائِرِ المُضمِرینَ وَنَجوَى المُتَخافِتینَ وَخَواطِرِ رَجمِ
الظُّنونِ وَعَقدِ عَزیماتِ الیَقینِ... ؛
خدا داناست به هر رازى که مردم در دل نهان داشته اند، و به نجواى آهسته
رازگویان و به هر گمان که درخاطرى نهفته است و به هر تصمیمى که
از روىِ یقین گرفته شود......نهج البلاغه، خطبه 91
امام على علیه السلام :
أَعلَمُ النّاسِ بِاللّه أَکثَرُهُم لَهُ مَسأَلَةً؛
خداشناس ترین مردم پر درخواست ترین آنها از خداست......
غررالحکم، ج2، ص451، ح3260
امام على علیه السلام :
یَنبَغى لِمَن عَرَفَ اللّه سُبحانَهُ أَن لا یَخلُوَ قَلبُهُ مِن رَجائِهِ وَخَوفِهِ؛
کسى که خداى سبحان را مى شناسد، شایسته است دلش از بیم و امید به
او خالى نباشد......غررالحکم، ج6، ص441، ح10926
امام موسی کاظم علیه السلام:
أفضَلُ العِبادَةِ بَعدِ المَعرِفَةِ إِنتِظارُ الفَرَجِ؛
بهترین عبادت بعد از شناختن خداوند، انتظار فرج و گشایش است.
تحف العقول، ص403
امام محمد باقر علیه السلام:
ما عَرَفَ اَللهَ مَن عَصاهُ؛
خدا را نشناخته آن که نافرمانی اش کند......تحف العقول، ص294
امام صادق علیهالسلام :
مَن عَرَفَ اللهَ خافَ اللهَ و مَن خافَ اللهَ سَخَت نَفسَهُ عَنِ الدُّنیا؛
هر که خدا رابشناسد ترس او در دلش می افتد و هر از خدا ترسان باشد نفسش از
دنیا باز می ماند......جهاد النفس، ص 83
امام کاظم علیه السلام:
اَفضَلُ ما یَتَقَرَّبُ به العَبدُ اِلی اللهِ بَعدِ المَعرِفَةِ به ، الصَلوةُ؛
بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا
می کند، نماز است......تحف العقول، ص455
امام صادق علیهالسلام :
مَنْ عَرَفَ اللّهَ خافَهُ ، وَ مَنْ خافَ اللّهَ حَثَّهُ الْخَوفُ مِنَ اللّهِ عَلَى الْعَمَلِ
بِطاعَتِهِ وَالاَْخْذِ بِتَأدیبِهِ ،فَبَشِّرِ الْمُطیعینَ المُتَأَدِّبینَ بِاَدَبِ اللّهِ وَ الاْآخِذینَ
عَنِ اللّهِ اَنَّهُ حَقٌّ عَلَى اللّهِ اَنْ یُنْجیَهُ مِنْ مُضِلاّتِ الْفِتَنِ؛
آنکه خدا را شناخت ، از او ترسید و آن کس که از خدا ترسید ، ترس از
خدا او را به عمل به فرماناو و در پیش گرفتن ادبش واداشت . پس فرمان
بردارانِ ادب شده به ادب خدا و اطاعتکنندگان دستورهاىاو را بشارت ده که بر خداست
که آنها را از فتنههاى گمراهکننده برهاند.......مصباح الشریعه، ص 108
90/10/24
2:52 ع
اسلام را عاشورا بیمه کرد و عاشورا را اربعین .
اربعین که می آید، باید از زینب گفت؛ از حاصل زخم ها و نمازهای
نشسته ای که هنوز او را به یاد دارند.اربعین می آید؛ اما
تلاوت زیبایی را تنها در چشمان زینب علیهاالسلام
باید جست. اربعین می شکفد
و نام زینب گل می کند. زینب از آن چه یزیدیان شرم زده هراس
داشتند هم بالاتر بود. زینب علیهاالسلام ،با خطبه ای از
غربت در میان هلهله زنان شام، گل گریه کاشت.
اربعین است و کاروان تأثیرگذار عشق آمده است. فرزند مکه و
منا ـ زین العبادـ آمده است؛ پیک انقلاب گر،برای شامیانی آمده
است که دل هاشان از بنای مسجد دمشق هم سخت تر بود.
اربعین آمده است؛ همراه سپاه پیروز افتخار و وارثان خون و روشنی
چهل روز از اشک های کربلا می گذرد؛ قطراتی که حاوی پیام
فتح اند و دلاورمردی. امروز «جابر» و «عطیه»خود را به
مدفن حنجره آزادگی رسانده اند.
در چهلمین روز، تنها چیزی که برای همه تداعی می شود،
حدیث خون و پیروزی است.سجاده نشین لحظه های سرخ عبادت!
دستی برآور و سینه ام را عاشورایی کن. می خواهم پس از چهل
وادی رنج و گریه، نام تو، مستی فزای دقایق عزایم باشد.
اربـعیـــن آمـــد و اشگــم ز بـصـر میآید گوییا زینب محزون ز سفر میآید باز در کرب و بلا شیون و شینی برپاست کــز اسیران ره شام خبر میآید
90/10/24
2:18 ع
سن رسول خدا(صلی الله علیه و آله) در زمان بعثت، چهل بوده است. گفته شده است
که عدد چهل در سن انسانها، نشانه بلوغ و رشد فکری است.
در قرآن آمده است «میقات» موسی با پروردگارش در چهل روز حاصل شده است.
در نقل است که، حضرت آدم چهل شبانه روز بر روی کوه صفا در حال سجده بود1
درباره بنی اسرائیل هم آمده که برای استجابت دعای خود چهل شبانه روز ناله و
ضجه میکردند.2
اگر کسی از امت من، چهل حدیث حفظ کند که در امر دینیش از آنها بهره برد، خداوند
در روز قیامت او را فقیه و عالم محشور خواهد کرد. در نقل دیگری آمده است که
امیرمومنان(علیهالسلام) فرمودند: اگر چهل مرد با من بیعت میکردند، در برابر دشمنانم
میایستادم.3
مرحوم کفعمی نوشته است: زمین از یک قطب، چهار نفر از اوتاد و چهل نفر از ابدال و
هفتاد نفر نجیب، هیچگاه خالی نمیشود.4
درباره نطفه هم تصور بر این بوده که بعد از چهل روز علقه میشود. همین عدد در
تحولات بعدی علقه به مضغه تا تولد در نقلهای کهن به کار رفته است، گویی که عدد
چهل مبدأ یک تحول دانسته شده است.
در روایات ائمه علیهم السلام، مضامین مختلفی ناظر بر این مطلب آمده است همانند:
«کسی که شرابخواری کند، نمازش تا چهل روز قبول نمیشود»، «که کسی که چهل
روز گوشت نخورد، خلقش تند میشود»، «کسی که چهل روز طعام حلال بخورد، خداوند
قلبش را نورانی میکند». و نیز رسول خدا(صلی الله علیه و آله) فرمود: «کسی که لقمه
حرامی بخورد، تا چهل روز دعایش مستجاب نمیشود».5
پی نوشت ها:
1- مستدرک وسائل، ج 9، ص 329.
2- مستدرک، ج5، ص239.
3- الاحتجاج، ص84 .
4- بحارالانوار، ج53، ص200 .
5- مستدرک وسائل، ج5، ص217 .
90/10/24
2:3 ع
ابو جعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق (ابن بابویه)
نزد اساتید زیادی از جمله پدرش شاگردی کرد و ادب و فقه را فرا گرفت. پدرش، ابو الحسنعلی بن حسین
بن موسی قمی، نیز از فقهای شیعه بود که با حسین بن روح، نائب سوم امام زمان، نیز ملاقات داشت.
او به دعای امام زمان صاحب سه فرزند شد که محمد شیخ صدوق بزرگترین آنها بود. شیخ صدوق برای ملاقات
با ابو عبدالله نعمت رقیب به بلخ رفت و کتاب «من لا یحضره الفقیه» را به نام او نوشت. شیخ در اواخر عمر
در شهر ری زندگی می کرد که تحت سیطره آل بویه بود و "رکن الدوله" و وزیر او، "صاحب ابن عباد"، او را بسیار
گرامی می داشتند. ابن بابویه به سال 381 هجری قمری در ری در گذشت و در همان جا مدفون گشت.
مزار او تاکنون باقی مانده است.
از کتاب های اوست: «من لایحضره الفقیه»، «علل الشرایع»، «ثواب الاعمال»، «کتاب الخصال»،
«کتاب الاعتقادات»، «عیون اخبار الرضا» و «کتاب التوحید».
ولادت:
محمد بن علـى بن بابویه قمى معروف به ابـن بابـویه و شیخ صدوق، از مفاخر فقهاى دنیاى شیعه
و محـدث عالـى مقام در نیمه دوم سده چهارم هجرى
است. بعد از سـال 305 هـ .ق، که نـایب دوم امام زمـان علیه السلام از دنیا رفت، شیخ اجل
حسین بـن روح نوبختى به عنوان نایب سـوم امام علیه السلام بیـن شیعیان و حضرت گردید.
على بـن بابـویه قمى پدر شیخ صدوق که از علماى قـم بـود، وارد بغداد شد، و چون تا آن زمان
صاحب فرزنـدى نشـده بـود، و از ایـن نظر رنج مـى برد لذا فرصت را مغتنم شمرد، و ضمن
نامه اى به حسین بـن روح نوبختى، از او تقاضا نمـود که در حیـن شرفیابـى به محضر آقا امام زمان
علیه السلام نامه او را به آن حضرت تقدیم نماید. وى در آن نامه اشتیاق خود را به داشتـن پسرى
ابراز کرده بـود، و جواب امام زمان علیه السلام هـم به او رسید که ما براى تو دعا کردیـم و عنقریب
خـداوند پسرى و یا پسرانـى فقیه و پاک سرشت به تـو خواهد داد. به ایـن ترتیب عنایت الهى
شامل حال وى شده و دعاى حضرت حجت علیه السلام به سـال 311 هـ.ق بـا تـولـد شیخ
صـدوق تحقق یافت. اسنـاد ایـن روایت معتبـر است، چنـانچه شیخ صـدوق خـود در کتـاب گرانقدرش
کمال الدین آورده است و شیخ طـوسـى در کتـاب غیبت صفحه 195 ایـن حـدیث را آ ورده است.
همچنین ایـن حدیث را دانشمند رجال شناس شیخ نجاشى در کتاب خـود صفحه 184 نقل کرده است.
90/10/23
3:32 ع
على بن هلال از پدرش روایت نموده که گفت در مرض پیامبر (ص) ،
حضورش شرفیاب شدم ، دیدم فاطمه (س) در بالین پدرش نشسته
و اشک مى ریزد چون صداى گریه اش بلند شد، پیامبر سر برداشت و
فرمود:فاطمه جان ! چرا گریه مى کنى ؟
عرض کرد: مى ترسم بعد ازشما احترام ما از دست برود ؟
فرمود : عزیزم ، مگر نمى دانى که خداوند به اعل زمین نگاه کرد و
پدرت را از میان آنان برگزید، سپس نظر کرد
و شوهرت را انتخاب کرد، و به من وحى فرمود که تو را به او تزویج
کنم ؟دخترم ! ما اهل بیتى هستیم که خداوند عزوجل هفت فضیلت
به ما عطا فرموده که به هیچ کس قبل و بعدازما عطا نفرموده
است، و آن این که :
من خاتم پیامبران نزد خدا و بهترین آنها و محبوبترین بندگان مى باشم
و با این امتیازات پدر تو مى باشم، جانشینمن بهترین جانشینان
پیغمبران و محبوبترین آنها نزد خداست، و او شوهر تو است شهید ما
بهترین شهداء و محبوبترین آنان نزد خداوند است و او حمزه بن
عبدالمطلب عموى پدر و شوهرت مى باشد، جعفربن ابیطالب که با
دو بال در بهشتبا فرشتگان پرواز مى کند پسر عموى پدرت و برادر
شوهرت از ما است ، در سبط این امت که حسن و حسین دو
فرزند تو و دو آقاى اهل بهشت مى باشند از ماست، و به خدا قسم
که پدرشان افضل از آنهاست.
اى فاطمه ! به خداوندى که مرا به راستى برانگیخته ، مهدى این امت
نیز از ایشان مى باشد، موقعى که دنیا هرج و مرج شود و آشوبها پدید
آید و راهها مسدود گردد و اموال یکدیگر را به غارت برند، نه بزرگتر به
کوچکتر رحم کند و نه کوچکتر احترام بزرگتر را نگاه دارد، خداوند کسى
را برانگیزد که قلعه هاى ضلالت و دلهاى قفل زده را بگشاید و اساس
دین را در آخر الزمان استوار سازد، چنان که من در آخر الزمان پایدار
گردم و زمین را پراز عدل نمایدچنان که از ظلم پر شده باشد....
90/9/15
4:42 ع
1. اولین شیوه یاری امام عصر: دعوت از دیگران جهت بهره مند شدن از برکات امام زمان علیه السلام.
هرشیعه ای که نعمت وجود امام عصر را درک کرده و حلاوت عنایات او را چشیده باشد، می تواند
وجود این نعمت را به دیگران خبر دهد و از آنها دعوت کند که با توسل به امام زمان علیه السلام از
عنایات اوبهره مند گردند.ارجاع دیگران به امام زمان علیه السلام برای رفع نیاز های مادی و معنویشان
کاری بسیار ساده است.این کار زمینه قدرشناسی امت از امام علیه السلام رافراهم می آورد و در
غربت زدایی از این مولای کریم بسیارمؤثر است، از این رو به نوبه خود نوعی یاری امام عصر به شمار می آید.
2. دومین شیوه یاری امام عصر: تجلیل از امام زمان علیه السلام در جامعه
هر شیعه ای می تواند در تجلیل و بزرگداشت از امام زمان خود در جامعه بکوشد. این کار (یعنی گرامیداشت
امام عصر در جامعه)، از غربت آن مولا می کاهد و توجه همگانی را به ایشان بیشتر میکند.
همه ما می توانیم تابلویی از نام امام خودرابه جهت ابراز ارادت به امام عصر و تجلیل از ایشان درخانه یا
محل کار نصب کنیم. همه مامی توانیم به هنگام ذکر نام ایشان بااحترام از آن حضرت یاد نماییم و بر او
درود و صلوات بفرستیم. همه میتوانیم به هنگام بردن نام خاص ایشان یعنی لقب «قائم» برخیزیم، دست
برسرنهیم، ادای احترام کنیم وبرای فرج ایشان دعا کنیم.
همه می توانیم در روزهای منسوب به ایشان همچون نیمه شعبان، روزهای جمعه وعید غدیر
با برگزاری مراسم ویژه برای آن حضرت، ولایت و امامت او را به یکدیگر یادآور شویم. حتی اگر نتوانیم
برگزارکننده چنین مراسمی باشیم می توانیم در آن خدمت کنیم یا لااقل با حضور خالصانه خود به آن
رونق بخشیم.همه اینکار ها، تجلیل و بزرگداشت ازامام عصرعلیه السلام به شمار می آید و شیوه ای
از شیوه های یاری آن حضرت است.
بخش مهمی ازدغدغه های امام زمان علیه السلام به گرفتاری شیعیان ایشان مربوط میشود.
شیعیان، خانواده امام زمان علیه السلام به شمارمی آیند.آن حضرت ایشان را مانند فرزندان خود
دوست می دارد، به واسطه گرفتاری آنها اندوهگین می شود و از بابت پیروزی و نجات آنان شاد میگردد.
در تعالیم اهل بیت بیان شده که خوشحال کردن شیعیان ائمه درحکم خوشحال کردن خود آنهاست،
دیدار وعیادت از شیعیان در حکم دیدار و عیادت ازخود اهل بیت است وکمک مالی به شیعیان گرفتاربه
منزله کمک مالی به خود امام زمان علیه السلام است.
بر این مبنا اگرکسی نسبت به شیعیان امام عصر- که جانهایمان فدایش باد- احساس غیرت و وظیفه کند،
گویی نسبت به پاسداشت حریم خودِ امام عصرغیرت ورزیده وبه شخص ایشان یاری رسانده است.
بیایید به نیت یاری امام زمان علیه السلام، به یاری شیعیان گرفتارآن حضرت بشتابیم وبه نیت خدمت
به امام زمان در عزت بخشیدن به جامعه ی شیعه کوشاتر از پیش گام نهیم.
4. چهارمین شیوه یاری امام عصرعلیه السلام: زینت بودن برای صاحب الزمان به وسیله ی جدیت
در درستکاری و پرهیز از رفتارهای زشت.
گناهان به خصوص گناهان بزرگ وزشت کاری های فاحش اگر از ناحیه کسانی سر بزند که منتسب
به امام زمان هستند و شیعه آن حضرت به شمار می روند، آبروی آن بزرگوار را در نزد بیگانگان به
مخاطره می افکند و دل آن عزیز را آزرده می سازد. در مقابل، درستکاری، خویشتنداری و پرهیزکاری
شیعیان به عزت امام عصر در جامعه می افزاید و قلب آن مولا را شاد می سازد. همه ما می توانیم
برای حفظ آبروی امام عصر و مکتب تربیتی ایشان نسبت به درستکاری و پرهیزازکارهای زشت،
دقت و تلاش دو چندان داشته باشیم و بدین گونه، امام وقت خود را یاری کنیم،
چنان که امیرمؤمنان به یاران خویش فرمود: «مرا با خویشتنداری [نسبت به زشتیها]
و تلاش [در راه خوبیها] یاری کنید.»
5. پنجمین شیوه یاری امام عصر: جلب یاری های آسمانی برای امام زمان علیه السلام
همه ما می دانیم که کمک به فقرا (یا همان صدقه) رفع بلا می کند، پس میتوانیم با دادن صدقه
از طرف امام عصر در رفع بلا از وجود شریفش گام برداریم. نیز همه ی مامی دانیم که دعا، در تعجیل
فرج امام عصر و ایجاد گشایش درکار ایشان مؤثر است، پس می توانیم به دعا و نیایش در درگاه الهی
روی آوریم و مرتبا از خدا بخواهیم که فرج ایشان را به پیش اندازد و همّ و غمّ و گرفتاری را از وجود
شریفش به کلی زایل سازد.
جذب یاران وجلب یاری برای امام عصر، خود از بهترین شیوه های یاری امام عصر به شمارمی آید،
به خصوص اگر بتوانیم این یاری را از فضل خدا تمنا کنیم.
90/9/15
2:24 ع
از بهترین توصیفاتی که راجع به حضرت امام حسین (ع) شده، توصیفی است که حضرت ولی عصر ارواحنا فداه راجع به
آن حضرت کرده است؛ آنجاکه در خطاب خود به جد بزرگوارش امام حسین (ع) می گویند:
«کُنتُ لِلرَّسُولِ وّلَداً وً لِلقُرآن سَنَداً وَ للاُمَّه عَضُداً وَ فِی الّاعَهِ مُجتَهِداً حافِظاَ لِلعَهد وَ المیثاق ناکِباَ عَن سُبُلِ الفُسّاق
تَناوه تأوه المَجهُود طَوِیل الرُکُوع وَ السُّجُودزاهِداَ فِی الدُّنیا ژُهدَ الرّاحِل عَنها ناظِراَ بِعَین المُستَوحِشِینَ مِنها»
تو ای حسین! برای رسول خدا فرزند و برای قرآن سند و برای امت بازوئی بودی، در طاعت خدا تلاشگر و نسبت
به عهد و پیمان حافظ و مراقب بودی، از راه فاسقان سر بر می تافتی، آه می کشیدی، آه آدمی که به رنج و زحمت افتاده،
رکوع و سجود تو طولانی بود، زاهد و پارسای در دنیا بودی، زهد و اعراض کسی که از دنیا رخت برکنده است،
با دیده ی وحشت زدگان بدان نگاه می کردی.
در این عبارات، بسیار جالب و روح افزا جدّ بزرگوار خود حسین (ع) را با ده عنوان وصف کرده است:
1. امام حسین (ع)، فرزند سول خدا (ص) بود، او نواده ی پیامبر اکرم به شمار می رفت، و رسول خدا او را فرزند خویشتن می خواند.
2. او سند و پشتوانه ی قرآن بود. قرآن، با اتکاء به وجود مقدس امام حسین (ع)، در جهان استقرار و گسترش یافت
و هر آنچه را که قرآن کریم، در قالب الفاظ، بیان فرموده در وجود مطهر حسین (ع) رؤیت و مشاهده می شود.
3. آن حضرت بازوی امت بود، امت اسلامی با وجود حضرت حسین (ع) دارای بازویی پر توان و قدرتمند بوده و هستند و
به همین دلیل می توانند همه ی قدرتهای ضد خدایی را در هم بشکنند و نابود سازند.
4. امام حسین (ع) در راه اطاعت پروردگار، سخت کوش و تلاشگر بود. دعا، نیایش، ابتهال، نماز و مناجات شبانه ی
وی در تاریخ، ضبط شده و خود مایه ی اعجاب آدمی است.
5. آن بزرگوار نگهدار عهد و میثاق بود. عهد و پیمان با خداوند یا با مردم را هرگز نقض نکرد و ثابت و استوار روی پیمان
خویشتن می ماند و وفا می کرد.
6. او از راه و روش فاسقان و فاجران روی گردان بود. هرگز روی به آنان نیاورد و تمایل به سوی آنان نکرد و چطور ممکن است
کسی که فناء فی الله پیدا کرده به مخالفان فرمان پروردگار روی بیاورد و به آنان تمایل پیدا کند؟
7. امام حسین (ع) دردمندانه آه می کشید، چون ناله ی کسی که سخت به رنج و زحمت افتاده و بار سنگینی از غصه
و اندوه در دل دارد و در سینه اش جراحتی التیام ناپذیر است.
8. رکوع ها و سجودهای طولانی داشت، مدت ها در حال رکوع و سجود می ماند و ذکر خدا می کرد. به نظر می رسد
که این جمله، رمز شوق عمیق و ریشه دار آن بزرگوار به معبود و محبوب حقیقی اش خداوند متعال است و چون از خلوت
با خدا و انس به ذات لایزال او لذت می برد از این رو سجده را که درست خلوت با خداست طول می داده و احساس خستگی نمی کرده اند.
9. سیدالشهداء (ع) نسبت به دنیا زاهد، بی رغبت و بی علاقه بود . دنیا در نظر مبارک آن حضرت، جلوه و جلا و فروغ
و بهایی نداشت چنان از دنیا اعراض کرده بود که گویا به کلی از آن برکنده شده و قدم در سرای ابدی و جهان آخرت گذاشته است.
10. نظر امام حسین (ع) به دنیا نظر وحشت زدگان بود. آنجا که نظر دیگران نظر خریداری و نگاه عاشقانه بود، نظر آن
بزرگوار به دنیا نظر انسان وحشت زده بود و نگاهش، نگاه دل بریدگان از آن، و بالاخره او از دنیا و زرق و برق آن در فرار بود
که این چیزها در چشم انسان دریا دلی چون امام حسین (ع) کمترین فروغی ندارد.
پیام رسان
من کلا دلم میخواهد همه آدمهایی که با من در ارتباط هستن دست به دست هم بدن تا جامعه ای با نشاط و آگاه والبته امام زمانی داشته باشیم