90/6/18
4:32 ع
ادامه جملات زیبا و کوتاه از امام زمان (عج):
11- قالَ (علیه السلام) : اِتَّقُوا اللهُ وَ سَلِّمُوا لَنا، وَ رُدُّوا الاْمْرَ إلَیْنا، فَعَلَیْنا الاْصْدارُ کَما کانَ مِنَّا الاْیراُ، وَ لا تَحاوَلُوا کَشْفَ ما غُطِّیَ عَنْکُمْ.(
فرمود: از خدا بترسید و تسلیم ما باشید، و امور خود را به ما واگذار کنید، چون وظیفه ما است که شما را بى نیاز و سیراب نمائیم همان طورى که ورود شما بر چشمه معرفت به وسیله ما مى باشد; و سعى نمائید به دنبال کشف آنچه از شما پنهان شده است نباشید.
12- قالَ (علیه السلام) : أمّا أمْوالُکُمْ فَلا نَقْبَلُها إلاّ لِتُطَهِّرُوا، فَمَنْ شاءَ فَلْیَصِلْ، وَ مَنْ شاءَ فَلْیَقْطَعْ.
فرمود: اموال شما را جهت تطهیر و تزکیه زندگى و ثروتتان مى پذیریم، پس هر که مایل بود بپردازد، و هر که مایل نبود نپردازد.
13- قالَ (علیه السلام) : إنّا نُحیطُ عِلْماً بِأنْبائِکُمْ،وَ لا یَعْزُبُ عَنّا شَیْ ىءٌ مِنْ أخْبارِکُمْ.
فرمود: ما بر تمامى احوال و اخبار شما آگاه و آشنائیم و چیزى از شما نزد ما پنهان نیست.
14- قالَ (علیه السلام) : مَنْ کانَتْ لَهُ إلَى اللهِ حاجَهٌ فَلْیَغْتَسِلْ لَیْلَهَ الْجُمُعَهِ بَعْدَ نِصْفِ اللَّیْلِ وَ یَأْتِ مُصَلاّهُ.
فرمود: هر که خواسته اى و حاجتى از پیشگاه خداوند متعال دارد بعد از نیمه شب جمعه غسل کند و جهت مناجات و راز و نیاز با خداوند، در جایگاه نمازش قرار گیرد.
15- قالَ (علیه السلام) : یَابْنَ الْمَهْزِیارِ! لَوْلاَ اسْتِغْفارُ بَعْضِکُمْ لِبَعْض، لَهَلَکَ مَنْ عَلَیْها، إلاّ خَواصَّ الشّیعَهِ الَّتى تَشْبَهُ أقْوالُهُمْ أفْعالَهُمْ.
فرمود: اگر طلب مغفرت و آمرزش بعضى شماها براى همدیگر نبود، هرکس روى زمین بود هلاک مى گردید، مگر آن شیعیان خاصّى که گفتارشان با کردارشان یکى است.
16- قالَ (علیه السلام) : وَأمّا قَوْلُ مَنْ قالَ: إنَّ الْحُسَیْنَ (علیه السلام) لَمْ یَمُتْ فَکُفْرٌ وَ تَکْذیبٌ وَ ضَلالٌ.
فرمود: و امّا کسانى که معتقد باشند حسین (علیه السلام) زنده است و وفات نکرده، کفر و تکذیب و گمراهى است.
17- قالَ (علیه السلام) : مِنْ فَضْلِهِ، أنَّ الرَّجُلَ یَنْسَى التَّسْبیحَ وَ یُدیرُا السَّبْحَهَ، فَیُکْتَبُ لَهُ التَّسْبیحُ.
فرمود: از فضائل تربت حضرت سیّدالشّهداء (علیه السلام) آن است که چنانچه تسبیح تربت حضرت در دست گرفته شود ثواب تسبیح و ذکر را دارد، گرچه دعائى هم خوانده نشود.
18- قالَ (علیه السلام) : فیمَنْ أفْطَرَ یَوْماً مِنْ شَهْرِ رَمَضان مُتَعَمِّداً بِجِماع مُحَرَّم اَوْ طَعام مُحَرَّم عَلَیْهِ: إنَّ عَلَیْهِ ثَلاثُ کَفّارات.
فرمود: کسى که روزه ماه رمضان را عمداً با چیز یا کار حرامى افطار – و باطل – نماید، (غیر از قضاى روزه نیز) هر سه نوع کفّاره (60 روزه، اطعام 60 مسکین، آزادى یک بنده) بر او واجب مى شود.
19- قالَ (علیه السلام) : ألا أُبَشِّرُکَ فِى الْعِطاسِ؟ قُلْتُ: بَلى، فَقالَ: هُوَ أمانٌ مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَهَ أیّام.
نسیم خادم گوید: در حضور حضرت عطسه کردم، فرمود: مى خواهى تو را بر فوائد عطسه بشارت دهم؟
عرض کردم: بلى.
فرمود: عطسه، انسان را تا سه روز از مرگ نجات مى بخشد.
20- قالَ (علیه السلام) : مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ سَمّانى فى مَحْفِل مِنَ النّاسِ.
(وَ قالَ (علیه السلام) : مَنْ سَمّانى فى مَجْمَع مِنَ النّاسِ فَعَلَیْهِ لَعْنَهُ اللهِ.
فرمود: ملعون و مغضوب است کسى که نام اصلى مرا در جائى بیان کند.
و نیز فرمود: هر که نام اصلى مرا در جمع مردم بر زبان آورد، بر او لعنت و غضب خداوند مى باشد.
منابع:
[11]- إکمال الدّین: ج 2، ص 510، بحارالأنوار: ج 53، ص 191.
[12]- إکمال الدّین: ج 2، ص 484، بحارالأنوار: ج 53، ص 180.
[13]- احتجاج: ج 2، ص 497، بحارالأنوار: ج 53، ص 175.
[14] – مستدرک الوسائل: ج 2، ص 517، ح 2606.
[15]- مستدرک ج 5، ص 247، ح 5795.
[16]- غیبه طوسى: ص 177، وسائل الشّیعه: ج 28، ص 351، ح 39.
[17]- بحارالأنوار: ج 53، ص 165، س 8، ضمن ح 4.
[18]- من لایحضره الفقیه: ج 2، ص 74، ح 317، وسائل الشّیعه: ج 10، ص 55، ح 12816.
[19]- إکمال الدّین: ص 430، ح 5، وسائل الشّیعه: ج 12، ص 89، ح 15717.
[20]- وسائل الشّیعه: ج 16، ص 242، ح 12، بحارالأنوار: ج 53، ص 184، ح 13 و 14.
90/6/17
1:4 ع
از حسن بن على از حضرت على بن موسى الرضا علیه السّلام از پدرش از حضرت صادق علیه السّلام
از پدرش محمد بن على از پدرش على بن الحسین از پدرش حسین بن على از امیر المؤمنین علیهم السّلام
حدیث کند که فرمود: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و اله به من فرمود: شبى که مرا به آسمانها بردند قصرهایى
دیدم که از یاقوت سرخ و زبر جد سبز و درّ و مرجان و طلاى خالص بود، کاه گل آنها از مشک خوشبو و
خاکش از زعفران، و داراى میوه و نخل خرما و انار بود، و حوریه و زنهاى زیبا و نهرهاى شیر و عسل که
بر روى درّ و جواهر مىگذشت و در کنار آن دو نهر خیمهها و غرفههایى بنا شده بود و در آنها خدمتکارها
و پسرانى بودند، و فرشهایش از استبرق و سندس و حریر بود و طنابهایى در آنها بود؛ گفتم: اى حبیب من
جبرئیل این قصرها از آن کیست؟ و قصه آنها چیست؟ جبرئیل گفت: این قصرها و آنچه در آن است و چندین
برابر آن مخصوص شیعیان برادرت و جانشین تو پس از تو بر امّت على است، و ایشان را در آخر الزمان به
نامى که دیگران را آزار دهد بخوانند، آنها را رافضه (واگذارندگان) خوانند، در صورتى که این نام براى آنان
زینت است، زیرا ایشان باطل را واگذارده و به حق چنگ زدهاند، و سواد اعظم اینانند، و اینها مخصوص
شیعیان فرزندت حسن پس از اوست، و براى شیعیان برادرش حسین پس از اوست، و براى شیعیان
فرزندش على بن الحسین بعد از اوست، و براى شیعیان فرزندش محمد بن على پس از اوست، و مخصوص
شیعیان فرزندش جعفر بن محمد پس از اوست، و براى شیعیان فرزندش على بن الحسین بعد از اوست،
و براى شیعیان فرزندش محمد بن على بعد از او؛ و براى شیعیان فرزندش حسن بن على پس از او، و
براى شیعیان فرزندش محمد المهدى پس از اوست. اى محمد اینان امامان پس از تو نشانههاى هدایت
و چراغهاى روشن در تاریکىها هستند، شیعیانشان تمامى فرزندان تو هستند، و دوستداران آنها پیروان
حق و دوستان خدا و رسولند، که باطل را واگذارده و از آن دورى کردهاند، و آهنگ حق نموده و از آن پیروى
کردهاند، آنها را در زمان زندگىشان دوست داشته و پس از مرگشان زیارت کنند، در صدد یارى آنهایند و به
دوستى آنها اعتماد کنند، رحمت خدا بر ایشان باد زیرا او آمرزنده و مهربان است.
90/6/17
1:37 ص
اگر جز بکام من آید جواب
من و گرز و میدان افراسیاب
این ضرب المثل که از حکیم فرزانه فردوسی طوسی است در موردی به کار می رود که پهلوانی
را از حریف و هماوردش بترسانند و او را به انصراف و امتناع از مقابله و محاربه با حریف و دشمن
توصیه نمایند. پهلوان موصوف چون به نیروی قدرت و توانایی خود اطمینان دارد پوزخندی زده
مصلحین خیراندیش را با این نیم بیتی پاسخ می دهد.
شعر بالا به سادگی تکیه کلام این و آن نشد بلکه مسبوق به سابق? تاریخی شیرین
و عبرت انگیزی است که شرح آن ذیلاً بیابد.
به طوری که می دانیم فردوسی طوسی شاعر حماسه سرای ایران دربار سلطان
محمود غزنوی را به علت اینکه نقض عهد کرده بود با خاطری ازده ترک گفت و به وطن مألوف
خویش بازگشت. سالها از این واقعه گذشت تا سلطان محمود غزنوی لشکر به هندوستان کشید
و در آنجا قلعه ای را محاصره کرد. چون از تسخیر قلعه مأیوس شد قاصدی نزد کوتوال قلعه فرستاد و
او را به اطاعت و تسلیم دعوت کرد. سپس به وزیر خود خواجه حسین میکال (حسنک) گفت: اگر جواب
بر وفق مراد نیاید تدبیر چیست؟ حسنک با اطمینان قاطعه این شعر را خواند:
اگر جز بکام من آید جواب......من و گرز و میدان افراسیاب
سلطان محمود پرسید: این شعر از کیست که در آن روح مردانگی وجود دارد؟ حسنک که باطناً شیعی
مذهب و از علاقمندان و طرفداران جدی فردوسی بود و همیشه به دنبال فرصت می گشت که آب رفت
را به جوی باز آرد موقع را مغتنم شمرده جواب داد: از بیچاره ابوالقاسم فردوسی است که سی سال
رنج برده چنان کتابی تمام کرد ولی متأسفانه بر اثر سعایت ساعیان و حاسدان مغضوب و مطرود گردید.
سلطان محمود بی نهایت متأثر شد که چرا چنین شاعر بزرگواری را از خود آزرده و رنجیده خاطر ساخت.
در آن موقع چیزی نگفت و چون به غزنین بازگشت فرمان داد دوازده شتر نیل بار کرده به طوس ببرند و
ضمن عذرخواهی از ماوقع تحویل فردوسی دهند ولی معل الاسف هنگامی هدی? سلطان از درواز? رودبار
طبران وارد شد که جناز? فردوسی را از درواز? رزان به گورستان می بردند.
90/6/17
1:0 ص
روزی مردی خواب عجیبی دید، او دید که پیش فرشتههاست و به کارهای آنها نگاه میکند،
هنگام ورود، دسته بزرگی از فرشتگان را دید که سخت مشغول کارند و تند تند نامههایی را
که توسط پیکها از زمین میرسند، باز میکنند، و آنها را داخل جعبه میگذارند. مرد از فرشتهای
پرسید، شما چکار میکنید؟
فرشته در حالی که داشت نامهای را باز میکرد، گفت: این جا بخش دریافت است و ما دعاها و
تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل میگیریم. مرد کمی جلوتر رفت، باز تعدادی از فرشتگان را دید
که کاغذهایی را داخل پاکت میگذارند و آنها را توسط پیکهایی به زمین میفرستند.
مرد پرسید: شماها چکار میکنید؟ یکی از فرشتگان با عجله گفت: این جا بخش ارسال است،
ما الطاف و رحمتهای خداوندی را برای بندگان میفرستیم.
مرد کمیجلوتر رفت و دید یک فرشتهای بی کار نشسته است مرد با تعجب از فرشته پرسید: شما چرا بی کارید؟
فرشته جواب داد: این جا بخش تصدیق جواب است. مردمیکه دعاهایشان مستجاب شده، باید
جواب بفرستند، ولی فقط عده بسیار کمیجواب میدهند. مرد از فرشته پرسید: مردم چگونه
میتوانند جواب بفرستند؟ فرشته پاسخ داد: بسیار ساده فقط کافیست بگویند “خدایا شکر”
90/6/10
2:17 ص
90/6/10
2:16 ص
زاهد و درویشی که مراحلی از سیر و سلوک را گذرانده بودند و از دیری به دیر دیگر سفر می کردند، سر راه خود دختری را دیدند
در کنار رودخانه ایستاده بود و تردید داشت از آن بگذرد. وقتی آن دو نزدیک رودخانه رسیدند دخترک از آن ها تقاضای کمک کرد.
درویش بی درنگ دخترک رابرداشت و از رودخانه گذراند.
دخترک رفت و آن دو به راه خود ادامه دادند و مسافتی طولانی را پیمودند تا به مقصد رسیدند. در همین هنگام زاهد
که ساعت ها سکوت کرده بود خطاب به همراه خود گفت:«دوست عزیز! ما نباید به جنس لطیف نزدیک شویم. تماس با
جنس لطیف برخلاف عقاید و مقررات مکتب ماست. در صورتی که تو دخترک را بغل کردی و از رودخانه عبور دادی.» درویش
با خونسردی و با حالتی بی تفاوت جواب داد: « من دخترک را همان جا رها کردم ولی تو هنوز به آن چسبیده ای و رهایش نمی کنی.»
90/6/8
9:8 ع
بنده فکر میکنم می شود تفکرات نسل قدیم و جدید را با کمی تعدیل و تصحیح به هم نذدیک تر نمود .
البته در این تعدیل و تصحیح باید اصولی در نظر گرفته شود . به هر حال ما ایرانی و مسلمانیم و بر حسب
این ایرانی و مسلمان بودن پایبند اصول و عقایدی هستیم که میبایست رعایت شود ، ونباید به بهانه پیدا
نمودن راه حل و رفع مشکل اصول زیر پا گذاشته شود . در این راستا بزرگتر ها باید سعی در درک بیشتر
فرزندان و بکار بردن روشهای مناسب جهت انتقال تجربیات خود به فرزندان نمایند و فرزندان باید از پشت دیوار
وهم در بیایند و بزرگان خود را سدی برای پیشرفت و ابراز عقاید خود ندانند و نیز به حرفهای بزرگتر ها با این
دید نگاه کنند که والدین در هر شرایطی نیت خیر دارند و مقاومت و مخالفت در برابر تصمیم و عملکرد فرزندان
صرفاً از روی محبت و دلسوزی است . به قول معروف آنچه جوان در آینه میبیند بزرگسال در خشت می بیند .
البته لازم بذکر است همه فرزندانی که دیدگاههای نا مناسب نسبت به دلسوزی های والدین دارند وقتی خود
به شرایطی میرسند که فرزندان خود را از روی محبت و عشق راهنمایی میکنند و فرزندان به حساب دخالت
و قدیمی اندیشیدن می گذارند تازه متوجه میشوند در مورد والدین خود چقدر اشتباه قضاوت می کردند .
فرمودید دختر امروزی حتی اگر در سن 28 سالگی هم ازدواج نکند مشکلی نمی بیند . سوال این است
آیا اگر این دختر خانم ازدواج کند شرایط بهتری دارد یا اگر به واسطه این تفکر که ایرادی در دیر ازدواج کردن
نمی بیند این امر را بدون علت به تاخیر بیندازد با مشکل مواجه می شود من فکر می کنم اگر منصف باشیم
همه میدانیم هر دختر یا پسری دلش میخواهد در اولین فرصت و با فرد مناسب و مورد علاقه اش ازدواج کند
و اگر کسی غیر از این بگوید احتمالا سعی در توجیه عمل خود دارد. و گرنه چه کسی از ازدواج ، استقلال و
داشتن یک زندگی ایده آل بدش می آید. در مورد پررنگ شدن نقش خانومها عرض کنم فکر نمی کنم
هیچ انسان عاقل و منصفی نقش خانم در خانواده را کمرنگ ببیند . من همیشه معتقد بوده و هستم
خانم خانه حرف اول را در حفظ و حراست از کیان خانواده ، امنیت و شادابی خانواده ، آرامش وایجاد
فضایی عاطفی در خانواده و ایفای نقش اول پرورش مناسب فرزندان دارد ضمن اینکه می تواند تکیه
گاهی مطمئن و آرامش بخش برای همسرش باشد . در این راستا استناد میکنم به احادیث و روایاتی
که در مورد روش همسر داری بزرگ بانوی اسلام حضرت فاطمه ی زهرا (س) و ایفای نقش مادر در
خانه بیان گردیده است که طمئناً هر انسان منطقی می پذیرد این روشها در هر دوره و عصری جواب
میدهد و به وضوح نتایج آن را در زندگی افرادی که دقیقاً به آن عمل مینمایند می توان دید. لطفا مرا به دلیل
زیاده گویی عفو بفرمایید سخن در این باب بسیار است و زمان محدود . انشاا... مفید واقع گردد.
پیام رسان
من کلا دلم میخواهد همه آدمهایی که با من در ارتباط هستن دست به دست هم بدن تا جامعه ای با نشاط و آگاه والبته امام زمانی داشته باشیم