90/5/25
7:1 ص
روزی علی (ع) و فاطمه زهرا (س) به اتفاق به صحرا رفته اند و به هنگام خوردن خرما و در قالب گفتگو و
مفاخره ای شنیدنی، تفریحی شیرین و دلپسند دارند. علی (ع) می فرماید: ای فاطمه ! رسول خدا ، مرا
بیشتر از تو دوست می دارد. و حضرت زهرا (س) پاسخ می گوید: از سخن تو تعجب می کنم ! آیا می شود
پیامبر اکرم (ص) تو را بیش از من دوست داشته باشند، در حالیکه من میوه دل او و عضوی از پیکرش و شاخه
ای از شاخسارش می باشم و غیر از من فرزندی ندارد.
پس از آن به نزد پیامبر رفتند و صحبتشان را در حضور پیامبر ادامه دادند، ابتدا فاطمه (س)
پیش دستی کرده و عرض کرد:
ای رسول خدا ! کدام یک از ما دو نفر نزد تو محبوب تریم، من یا علی؟ رسول خدا (ص) فرمود:
تو به من محبوب تری و علی از تو برای من عزیزتر است !
و پس از آن باز هم علی (ع) است و زهرا (س) و مفاخره ای شیرین و شنیدنی :
علی (ع) : آیا من به تو نگفتم که فرزند فاطمه باتقوایم؟
زهرا (س) : من نیز دختر خدیجه کبرایم
علی (ع) : من فخر کائناتم
زهرا (س) : من دختر کسی هستم که نزد خدا آنچنان گرامی شد که گویی به فاصله دو کمان یا نزدیکتر نسبت به پرودگارش قرار گرفت.
علی (ع) : خدمتگزارم جبرئیل است.
زهرا (س) : خطبه ام را در آسمان، راحیل خوانده است و خدمتگرارانم گروههای فرشتگان یکی پس از دیگری هستند.
علی (ع) : من در جایگاهی رفیع و بلند زاده شدم.
زهرا (س) : من هم در مقام والا و بلند مرتبه به ازدواج و همسری تو در آمدم...
علی (ع) : شیعیان من از دانشم می نگارند.
زهرا (س) : ظرف دانش شیعیان من نیز از دریای علمم لبریز می شود.
علی (ع) : من کسی هستم که خداوند اسم مرا از اسم خود مشتق ساخته، او عالی است و من علی.
زهرا (س) : من نیز چنین ام، او فاطر است و من فاطمه.
و زندگی کوتاه علی (ع) و زهرا (س) پر است از این قطعات تاریخی و صحنه های زیبا و شنیدنی
که نشانگر با نشاط و زیبا بودن زندگی ایشان است علیرغم تمام مشکلات و گرفتاریهای آنان.
چه نیکوست که همه ی ما شیعیان با الگو گرفتن از بزرگان دینمان فضای معنوی خانه را معطر
و محیط زندگی را برای خود و فزندانمان زیبا نماییم تا نمایانگر اسلام ناب محمدی(ص) باشیم
90/5/25
6:46 ص
الف - زهرا از دیدگاه علی (ع) :
پاسخ صریح وزیبای علی (ع) به پیامبر (ص) در فردای عروسی ، فاطمه را بهترین
یار ومدد کاردر طاعت حق معرفی می کند . وقتی که پیامبر (ص) از او پرسید :
زهرا را چگونه یافتی ؟ عرض کرد : نعم العون علی طاعه الله . فاطمه چه خوب
یاوری برای طاعت الهی است ..
ب - ایثار وتعاون زهرا (س) :
ایثار واز خودگذشتگی یکی از مهمترین عوامل استحکام روابط میان اعضای
یک مجموعه است ، نمونه ای از ایثار وگذشت در زندگی هر انسانی نشانه
بزرگی روح وعلو همت اوست . در زندگی فاطمه (س) وایثار در برابر شوی
بزرگش نمونه های بارزی به چشم می خورد . هنگامی که پیامبر آندو را
مشغول کار دید از آنها پرسید کدامیک از شما خسته ترید ؟ هر یک از آنها
دیگری را مقدم دانسته واو را خسته از مشقت کار ذکر کرد.
د - تقسیم کار:
یکی از نمادهای زندگی مشترک زندگی علی (ع) وفاطمه (س) تقسیم
مطلوب وظایف ناشی از زندگی مشترک بود . وقتی که پیامبر تقاضا کردند
تا کارها را میان آن دو تقسیم کند ، رسول خدا (ص) کارهای خانه را به فاطمه (س)
سپرد ومسئولیت خارج از منزل را به علی (ع) واگذار کرد . زهرا (س) بارها اظهار
خشنودی می کرد ورضایت خود را از تقسیم ابراز می داشت .
ذ - محبت به همسر (رعایت یکدیگر ) :
پیامبر اکرم (ص) بارها دختر وداماد گرامی اش را به محبت یکدیگر سفارش می فرمود .
روزی به زهرا فرمودند : دخترم شوهر تو بهترین همسرهاست تو را از نافرمانی
او بر حذر می دارم . سپس به علی (ع) فرمود : علی جان به همسرت
مهربانی کن زیرا فاطمه پاره تن من است . رنج او رنج من است وشادی او
خشنودی من است .
ه - رازداری زهرا (س):
روزی فاطمه (س) به حضورپدرش رسید در حالیکه آثار ضعف وگرسنگی از
چهره فرخنده اش نمایان بود . رسول خدا (ص) با مشاهده این حالت دستهایش
را به سوی آسمان بلند نمود وگفت : خدایا گرسنگی فرزندم را به سیری
تبدیل کن ووضع او را سامان بده .آری زهرا (س) از فقر خانه علی شکوه
نمی کند وپیامبر بدون اینکه زهرا سخنی یه او بگوید از ضعف وگرسنگی
او باخبر می شود . که این خود یکی از نمونه های پایبندی یه اساس واسرار خانواده است .
ز- فداکاری وصبر بر فقر :
صبح یکی از روزها که علی (ع) وفاطمه در کنار هم بودند علی (ع)
برای رفع گرسنگی شدید خود از همسرش غذایی را طلب کرد . زهرا (س) گفت :
خود دو روز است که چیزی نخورده ام وهر چه در خانه بود برای شما وفرزندان
آورده ام .علی (ع) فرمود : چرا مرا از این امر آگاه نساختی ، تا برای تهیه
غذا اندیشه کنم . زهرا (س) پاسخ داد : از خدای خود شرم کردم که چیزی
از تو بخواهم که انجام آن برای تو دشوار باشد .
ح - نگاه شفا وروح بخش :
امیرالمؤمنین (ع) می فرمایند : هیچ گاه فاطمه از من نرنجید. واو نیز
هرگز مرا نرنجاند . او را به هیچ کاری نرنجاند. او را به هیچ کاری مجبور نکردم .
وهر گاه بصورت ورخساره اش نظاره می کردم تمام غصه های من برطرف
می شد . ودردهایم را فراموش می کردم . بخدا قسم هرگز کاری نکردم
که فاطمه خشمگین شود . او نیز هیچ گاه مرا خشمگین نکرد . آری فاطمه (س)
برای ایجاد یک محیط آرام وبا صفا در درون خانه بود وآنچه می گفت در جهت اهداف همسر فداکار ودلاورش بود .
ط- تقویت روانی شوهر مجاهد :
هنگامی که علی (ع) از جبهه باز می گردد. فاطمه (س) به استقبال
اومی رود وبا رویی گشاده ولبخند حاکی از رضایت وافتخار به او مینگرد ،
لباس وشمشیر خون آلود او را می شوید واز حوادث میدان جنگ می پرسد .
وبدین وسیله نقش خود را در جهاد سرنوشت ساز اسلام ودر تقویت روانی
شوی مجاهدش ایفا می کند .
ی - تسلیم اختیارات شوهر :
خلیفه اول ودوم چندین بار تقاضای ملاقات حضرت فاطمه (س) کرده بودند
وفاطمه نپذیرفته بودند . علی (ع) در آخرین روزهای واپسین عمر زهرا (س)
نزد او آمد وتقاضای آنان را برای ملاقات با فاطمه بازگو کرد واز او اجازه خواست .
زهرا (س) چنین گفت : خانه از آن شما ودر اختیار شمایم آنچه خود صلاح می دانی عمل کن
ک - محبت به همسر :
روزی پیامبر از فاطمه سلام الله پرسید شوهرت با تو چگونه است ؟ فاطمه (س)
عرض کرد: خوب است اما زنان قریش مرا با ازدواج با کسی که دستش از مال
دنیا خالی است سرزنش می کنند . پیامبر فرمود : دخترم شوهر تو بهترین
همسرهاست . به او محبت کن ! تو را از نافرمانی او برحذر می دارم .
ر- زهرا (س) وتربیت فرزندان : ( وراثت در شخصیت فرزندان زهرا (س) ) :
یکی از عوامل موثر در تشکیل شخصیت فرزندان زهرا (س) وراثت است .
زیرا در این خانواده مادر از مقام عصمت بهره مند است . در وجود مطهر او
هیچ رجس وگناهی راه ندارد . چنانچه در زیازت امام حسین (ع) داریم که :
گواهی می دهم که شما در اصلاب پاک وارحام مطهر بودید وهیچ غباری
از شرک وجهالت بر دامن شما ننشست .
ن_ زهرا مادی پاکدامن :
امام حسین (ع) در روز عاشورا حقیقتی را بازگو کرد تا از آن طریق
بر حقانیت خود تاکید ورزد . بدین جهت در آن روز تاریخی فرمود : شهامت ،
آزاد منشی وکرامت خود را مرهون پاکدامنی وطهارت مادرم زهرا ( س ) هستم .
س - اعتقاد به عقیقه :
حضرت زهرا (س) هرگاه صاحب فرزندی می شد برای او گوسفندی را عقیقه
می داد . سپس روز هفتم تولد هر یک از عزیزانش ، سر او را می تراشید و
برابر وزن موهای او نقره صدقه می داد . برای همسایه ها هدیه می فرستاد
ودیگران را در شادی خود سهیم می نمود .
ع - عواطف مادری ونقش آن در تربیت فرزند :
سلمان می گوید : روزی فاطمه زهرا(س) را دیدم که مشغول آسیاب بود .
در این هنگام فرزندش حسین گریه کرد وبیتابی نمود . عرض کردم برای کمک
به شما آسیاب می کنم یا بچه را آرام می نمایم . ایشان فرمود من به آرام
کردن فرزند اولی هستم . شما آسیاب را بچرخانید .
ص - بازی وتحرک :
حضرت فاطمه (س) با فرزندانش همبازی می شد وبه این نکته توجه
داشت که در بازی نوع الفاظ وحرکات مادر سرمشق کودک قرار می گیرد .
نقل شده است که حضرت با فرزندش امام حسن (ع) بازی می کرد و
او را بالا می انداخت وبرایش شعر می خواند .
ق - رعایت عدالت در میان کودکان :
روزی امام حسن (ع) نزد پیامبر آمد واظهار تشنگی کرد وتقاضای آب نمود .
رسول خدا (ص) بی درنگ برخاسته وظرفی برداشت واز گوسفندی
مقداری شیر دوشید وبه امام حسن (ع) داد و در این هنگام که امام حسین (ع)
خواست تا ظرف شیر برادرش را بگیرد . اما پیامبر در حمایت از امام حسن (ع)
مانع گرفتن ظرف او شد . فاطمه (س) عرض کرد گویا حسن برای شما عزیزتر است .
پیامبر فرمود ند : هر دو برایم عزیز ومحبوبند . چون اول حسن تقاضای آب کرد او
را مقدم داشتم .
سخنان برگزیده از حضرت زهرا (س):
در خدمت مادر باش زیرا بهشت در زیر پای مادران است .
آن گاه در که روز قیامت برانگیخته شوم ، گناهکاران امت پیامبر اسلام را شفاعت
خواهم کرد.
اگر به آنچه تو را به آن فرمان می دهیم عمل کنی واز آنچه بر حذر می داریم
دوری کنی ، از شیعیان مایی والا هرگز.از دنیای شما محبت سه چیز در دل
من نهاده شد ؛ تلاوت قرآن ، نگاه به چهره پیامبر خدا وانفاق در راه خدا .
خوش رویی در هنگام روبه رو شدن با مؤمن ، بهشت را بر فرد خوش رو واجب می کند .
یا فاطمة الزهرا یا بنت محمد یا قرة عین الرسول یا سیدتنا و مولاتنا انا توجهنا و
استشفعنا بک الى الله و قدمناک بین یدى حاجاتنا .یا وجیهة عندالله اشفعى لنا عندالله .
والسلام
90/5/25
6:22 ص
رسول خدا (ص) به امیرالمؤمنین (ع) فرمود: «یا ابالحسن، این ماه رمضان است که پیش آمده است قبل از افطارت این دعا را بخوان؛
زیرا جبرئیل (ع) بر من نازل شده و گفت یا محمد، هر کس در ماه رمضان پیش از اینکه افطار کند این دعا را بخواند
خداوند دعای او را مستجاب فرماید و روزه و نماز او را قبول نماید و ده دعای او را به اجابت رساند و گناه او را بیامرزد
و غم او را بر طرف فرماید و اندوه او را زایل گرداند و حوائج او را بر آورد و خواهشهای او را بپذیرد و عمل او را
با اعمال پیغمبران و صدیقان بالا ببرد و روز قیامت که به عرصه محشر آید صورت او نورانیتر از ماه شب بدر باشد
گفتم: ای جبرئیل آن دعا کدام است؟
گفت:اللَّهمَّ ربَّ النُّورِ العَظیم، ورَبَّ الکُرسیِّ الرَّفیع، ورَبَّ البَحرِ المَسجور، ورَبَّ الشَّفعِ الکَبیر، والنُّور العَزیز،
ورَبَّ التَّوراهِ والإنجیلِ والزَّبورِ، والفُرقانِ العَظیمِ.
أنت إلهٌ مَن فی السَّمواتِ وإلهُ مَن فی الأرضِ لا إلهَ فِیهِما غَیرُکَ، وأنتَ جَبّارُ مِن فی السِّموات وجَبّار مَن فی
الإرضِ لا جَبّار فیهِما غَیرُکَ، أنت مَلِکُ مَن فی السَّموات، ومَلِکُ مَن فی الأرضِ، لا مَلِکَ فیهما غَیرُکَ،
أسألُکَ بِاسمِکَ الکَبیرِ، و نُور وَجهِکَ المُنیرِ، وبمُلکِکَ القَدیمِ.
یا حَیُّ یا قَیِّومُ، یا حَیُّ یا قَیُّوم یا حَیُّ یا قَیّوم، أسألُکَ بِاسمِکَ الّذی أشرَقَ بِهِ کُلِّ شَیءٍ، وبِاسمِکَ الّذی
أشرَقَت بِهِ السّمواتُ والأرضُ، وبِاسمِکَ الّذی صَلُحَ بِهِ الأوَّلونَ، وبِهِ یَصلُحُ الاخِرونَ.
یا حَیّاً قَبلَ کُلِّ حَیّ، ویا حَیّاً بَعدَ کُلِّ حَیّ، ویا حَیُّ لا إلهَ إلا أنت صَلِّ علی مُحَمّدٍ وآلِ مُحَمَّد، واغفِر لی ذُنُوبی،
واجعَل لی مِن أمرِی یُسراً وفَرَجاً قَریباً، وثَبِّتنی علی دینِ مُحَمَّدً وآل محمد و وعلی هُدی مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّد، و
علی سُنَّهِ مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّد، علیه وعلیهِم السَّلام.
واجعَل عَملِی فی المَرفوعِ المُتَقَبِّلِ، وهَب لی کما وَهَبتَ لأولیائِکِ وأهلِ طاعَتِکَ، فانّی مُؤمِنٌ بِکَ، ومُتَوَکِّلٌ
عَلیک، مُنیبٌ الیکَ، مَعَ مَصیری إلیکَ، وَتَجمَع لی ولأهلِی وَلوِلَدَی الخَیرَ کُلَّهُ، وتَصرِف عَنّی وَعَن وَلَدی
وأهلِی الشَّرَّ کُلَّهُ.أنتَ الحَنّانُ المَنّانُ بَدیعُ السّمواتِ والأرضِ، تُعطِی الخَیرَ مَن تَشاءُ، وتَصرِفُهُ عَمَّن تَشاءُ،
فَامنُن علی بِرَحمَتِکَ یا أرحَمَ الرّاحِمِینَ.
90/5/24
7:31 ص
یک وزیری داخل ماشین نشست
کیف و گوشی دفتر و دستک بدست
کم کمک با شوفرش دمساز شد
باب صحبت بین آن دو باز شد
آن وزیر از ارز با رانده گفت
شوفر از گاز و کلاچ و دنده گفت
شوفر از فرسایش لاستیک گفت
آن دگر از پیمان آتلانتیک گفت
آن وزیر از ارز گفت و از دلار
شوفر از نرخ بلیط لاله زار
گفت می دانی سقوط ارز چیست
یا پزشکان بدون مرز چیست
چیست اصل پادمان و پرتکل
چیست قانون جزا و جزء و کل
گفت ما را با سیاست کار نیست
کار مردان این قر و اطفار نیست
گفت با راننده ی خود آن وزیر
ای عزیز بی خیال سر به زیر
با سیاست هر کسی نا آشناست
حول و حوش نصف عمرش بر فناست
مدتی بگذشت از این ماجرا
آن وزیر از مسندش شد کله پا
مدتی را بی هدف در خانه بود
تا مگر پستی بگیرد زود زود
مثل خود را او فراوان دیده بود
طالع خود را چو آنان دیده بود
چون می آوردندشان از صدر زیر
یا معاون می شدند و یا سفیر
از قضای روزگار و بخت شور
همچنان از کار دولت ماند دور
مدتی در منزلش بی کار بود
فکر و ذکرش پاکت سیگار بود
عصر جمعه حول و حوش انقلاب
چرخ می زد در خیابان بی حساب
از قضا راننده را در راه دید
با وی از احوال خود گفت و شنید
گفت دیگر در بساطم آه نیست
بعد از این از هیچ کار اکراه نیست
قلب شوفر مهربان و صاف بود
خیر خواه وخوب و با انصاف بود
گفت دارم یک رفیق منعطف
صاحب یک خودروی " تهران الف "
با رفیقم ساعتی دیدار کن
بعد از آن با خودروی او کار کن
آن وزیر با راننده فرمود ای عمو
لطف داری تو ولی تصدیق کو
گفت تصدیق از اساس کار ماست
چون نداری کل عمرت بر فناست
90/5/23
7:20 ص
روزی بهلول به حمام رفت، ولی خدمتکاران حمام به او بی اعتنایی نمودند و آن طور که دلخواه بهلول بود او را کیسه ننمودند.
با این حال بهلول وقت خروج از حمام ده دیناری که به همراه داشت یک جا به استاد حمام داد.
بهلول باز هفته دیگر به حمام رفت. ولی این دفعه تمام کارگران با احترام کامل او را شستشو نموده و بسیار مواظبت نمودند. ولی با اینهمه سعی و کوشش کارگران، بهلول به هنگام خروج فقط یک دینار به آنها داد.
حمامی متغیر گردیده پرسیدند:« سبب بخشش بی جهت هفته قبل و رفتار امروزت چیست؟»
بهلول گفت:«مزد امروز حمام را هفته قبل که حمام آمده بودم پرداختم و مزد آن روز حمام را امروز می پردازم تا شما ادب شده و رعایت مشتری های خود را بکنید.»
یک روز عربی ازبازار عبور میکرد که چشمش به دکان خوراک پزی افتاد از بخاری که از سر دیگ بلند میشد خوشش آمد تکه نانی که داشت بر سر آن میگرفت و میخورد هنگام رفتن صاحب دکان گفت تو از بخار دیگ من استفاده کردی وباید پولش را بدهی مردم جمع شدن مرد بیچاره که از همه جا درمانده بود بهلول را دید که از آنجا میگذشت از بهلول تقاضای قضاوت کرد ،بهلول به آشپز گفت آیا این مرد از غذای تو خورده است؟
کارگران حمامی چون این بذل و بخشش را بدیدند، همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی نمودند.
90/5/23
12:59 ص
کسى از امام ، مفهوم ایمان را پرسید و حضرتش فرمود :
ایمان ، تکیه بر چهار پایه دارد : صبر ، یقین ، عدل ، و جهاد .
صبر نیز بر چهار پایه استوار است :
شوق ، هراس ، زهد ، و انتظار . آن که اشتیاق بهشت یابد ،
شهوتهایش به سردى گراید ، آن که از آتش بهراسد ، از محرمات
دورى کند ، آن که در دنیا زهد ورزد ، مصیبتها را ساده انگارد ،
و آن که مرگ را منتظر باشد ، در نیکیها شتاب کند .
یقین نیز بر چهار پایه استوار است :
بینش هوشمندانه ، تاویل حکمت ، پندگیرى از اعمال ،
و سنت نسلهاى پیشین . آن که با بینش و هوشمندى
دیده بگشاید ، حکمت را نمایان بیند ، و او که حکمت نمایانش
شود ، عبرت را بشناسد ، و کسى که به درستى عبرت را
بشناسد ، بدان ماند که با نسلهاى گذشته در تاریخ حضور دارد .
عدل نیز بر چهار پایه استوار است :
فهمى ژرف ، دانشى عمیق ، حکمى برجسته ، و حکمتى ریشه دار .
آن که بفهمد ، به ژرفاى دانش راه یابد ، و هر که بدان ژرفا رسد ،
از زلال سرچشمههاى قانون بجوشد ، و هر که چنین ژرف اندیشى و
بردبارى و متانتى یابد ، در جریان کارش به تفریط نگراید و به گونهاى
ستایش انگیز در میان مردم بزید .
و جهاد بر چهار پایه تکیه دارد :
امر به معروف ، نهى از منکر ، صداقت در هر جایگاهى ، و دشمنى
با فاسقان . هر که به معروف امر کند ، مومنان را پشتوانهى محکمى
باشد ، و آن که از منکر نهى کند ، منافقان را بینى بر خاک مالد ، و
کسى که در هر صحنه با صداقت حضور یابد ، بى تردید تعهد و مسئولیت
خود را انجام دهد ، و کسى که فسق پیشگان را دشمن دارد و براى خدا
خشمگین شود ، خدا نیز در حمایت او به خشم آید و در روز قیامت خشنودش کند .
کفر را نیز چهار پایه است :
کاوش پرتکلف ، درگیرى و جدل ، زنگار درون ، و موضعگیرى متضاد با حق
هر که بىجهت کند و کاو کند ، به حق نگراید ، و کسى که بر مبناى جهل ،
کشمکش بسیار کند ، حق نابینیش تداوم یابد ، و آن که به این دلیل ،
دلش زنگار بندد ، زشتى در نگاهش زیبا و زیبایى زشت بنماید و مست
گمراهى شود ، و سرانجام کسى که با حق در ستیز قرار گیرد ، راههاى
حرکتش به تنگناها بینجامد و جریان کارش دشوار و پیچیده شود و در ادامهى
راه به بنبست رسد .
شک نیز تکیه بر چهار پایه دارد :
درگیرى بىمنطق ، هراس ، آمد و شد بیهوده ، و سرسپردگى . کسى
که درگیرى بىمنطق را روش گیرد ، شبش به روز نینجامد ، و چنین شبزدهى
هراسناک آینده ، به واپس گراید ، و هر آن که در کژ راههى شک آمد و شد کند ،
لگد کوب شیاطین شود ، و چنین تبه روزى که خود را به دشمن سپارد ،
جز تباهى دنیا و آخرت نصیبى نبرد .
90/5/22
1:7 ص
هله شمع بزم صفوت در برج لافتایى
پیام رسان
من کلا دلم میخواهد همه آدمهایی که با من در ارتباط هستن دست به دست هم بدن تا جامعه ای با نشاط و آگاه والبته امام زمانی داشته باشیم