90/7/15
10:35 ع
90/7/14
8:31 ع
بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند در قرآن می فرماید: و لاتسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم کذلک
زینا لکل امه عملهم ثم الی ربهم مرجعهم فیبنهم بما کانوا یعملون(انعام. 108) معبود کسانی را که
غیر خدا را می خوانند دشنام ندهید مبادا آنها (نیز) از روی ظلم و جهل خدا را دشنام دهند، این
چنین برای هر امتی عملشان را زینت دادیم سپس بازگشت آنها به سوی پروردگارشان است و آنها
را از آنچه عمل می کردند آگاه می سازد (و پاداش و کیفر می دهد) در تفسیر نمونه آمده است:
هیچگاه بتها و معبودهای مشرکان را دشنام ندهید، زیرا این عمل سبب می شود که آنها نیز نسبت
به ساحت قدس خداوند همین کار را از روی ظلم و ستم و جهل و نادانی انجام دهند.
به طوری که از بعضی روایات استفاده می شود جمعی از مؤمنان بر اثر ناراحتی شدید که از
مسئله بت پرستی داشتند، گاهی بتهای مشرکان را به باد ناسزا گرفته و به آنها دشنام می دادند،
قرآن صریحا از این موضوع، نهی کرد و رعایت اصول ادب و عفت و نزاکت در بیان را، حتی در برابر خرافی ترین
و بدترین ادیان، لازم شمرد. دلیل این موضوع، روشن است، زیرا با دشنام و ناسزا نمی توان کسی را
از مسیر غلط باز داشت، بلکه به عکس، تعصب شدید آمیخته با جهالت که در اینگونه افراد است، سبب
می شود که به اصطلاح روی دنده لجاجت افتاده، در آئین باطل خود راسختر شوند، و براحتی زبان به
بدگوئی و توهین نسبت به ساحت قدس پروردگار بگشایند، زیرا هر گروه و ملتی نسبت به عقاید و
اعمال خود، تعصب دارد همانطور که قرآن در جمله بعد می گوید ما این چنین برای هر جمعیتی
عملشان را زینت دادیم (کذلک زینا لکل امه عملهم).
و در پایان آیه می فرماید که بازگشت همه آنها به سوی خدا است، و به آنها خبر می دهد
که چه اعمالی انجام داده اند.
ناسزاگویی در روایات
در روایات اسلامی نیز منطق قرآن درباره ترک دشنام به گمراهان و منحرفان، تعقیب شدهو پیشوایان بزرگ اسلام به مسلمانان دستور داده اند همیشه روی منطق و استدلال تکیه کنند
و به حربه بی حاصل دشنام نسبت به معتقدات مخالفان، متوسل نشوند، در نهج البلاغه
می خوانیم که علی(ع) به جمعی از یارانش که پیروان معاویه را در ایام جنگ صفین
دشنام می دادند می فرماید: انی اکره لکم ان تکونوا سبابین و لکنکم لو وصفتم اعمالهم
و ذکرتم حالهم کان اصوب فی القول و ابلغ فی العذر. من خوش ندارم که شما فحاش باشید،
اگر شما به جای دشنام، اعمال آنها را برشمرید و حالات آنها را متذکر شوید (و روی اعمالشان
تجزیه و تحلیل نمائید) به حق و راستی نزدیکتر است و برای اتمام حجت بهتر.
منبع :
(تفسیر نمونه396? 5? )
90/7/14
8:9 ع
تبیین فلسفه حجاب برای جامعه
حجاب مایة ارزش احترام زن می باشد و مایه حفظ عفت و عصمت زن است. حجاب مایة تحکیم
پیوند زوجین می شود حجاب سلامت جامعه را در بردارد حجاب حق الهی است و مسلمان تسلیم
امر الهی می باشد حجاب پرچم پاکدامنی و عفاف برای زن است. حجاب سبب امنیت زن در جامعه
می شود حجاب عاملی برای موفقیتهای معنوی است و حجاب ..........
آگاهی افراد از مضرات سوء بدحجابی
بدحجابی باعث عدم امنیت زن در جامعه می شود، بدحجابی عاملی برای بلوغ زودرس جوانان است،
بدحجابی باعث بی ارزش شدن زن در جامعه می شود بدحجابی باعث بالا رفتن آمار طلاق، تلف کردن
وقف استحاله شدن در فرهنگ بیگانه، فلج کردن نیروی کار در جامعه، تبدیل شدن زن به موجودی
مصرفی استعمار کشیده شدن کشور و ... می شود، و علاوه بر ان عذابهای اخروی را نیز به دنبال دارد.
90/7/14
7:18 ع
وَ قَالَ [علیه السلام] کُلُّ وِعَاءٍ یَضِیقُ بِمَا جُعِلَ فِیهِ إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ یَتَّسِعُ بِهِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : هر ظرفى با ریختن چیزى در آن پر مى شود جز ظرف دانش که هر چه در آن
جاى دهى ، وسعتش بیشتر مى شود .
وَ قَالَ [علیه السلام] أَوَّلُ عِوَضِ الْحَلِیمِ مِنْ حِلْمِهِ أَنَّ النَّاسَ أَنْصَارُهُ عَلَى الْجَاهِلِ .
و درود خدا بر او ، فرمود : نخستین پاداش بردبار از بردبارى اش آن که مردم در برابر نادان ، پشتیبان او خواهند بود .
وَ قَالَ [علیه السلام] لِابْنِهِ مُحَمَّدِ ابْنِ الْحَنَفِیَّةِ یَا بُنَیَّ إِنِّى أَخَافُ عَلَیْکَ الْفَقْرَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ فَإِنَّ الْفَقْرَ
مَنْقَصَةٌ لِلدِّینِ مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ دَاعِیَةٌ لِلْمَقْتِ .
و درود خدا بر او ، فرمود: (به پسرش محمد حنفیه سفارش کرد) اى فرزند! من از تهیدستى بر تو هراسناکم ،
از فقر به خدا پناه ببر ، که همانا فقر ، دین انسان را ناقص ، و عقل را سرگردان ، و عامل دشمنى (45) است.
وَ قَالَ [علیه السلام] النَّاسُ أَبْنَاءُ الدُّنْیَا وَ لَا یُلَامُ الرَّجُلُ عَلَى حُبِّ أُمِّهِ .
و درود خدا بر او ، فرمود: مردم فرزندان دنیا هستند و هیچ کس را بر دوستى مادرش نمى توان سرزنش کرد.
وَ قَالَ [علیه السلام] إِنَّ الْمِسْکِینَ رَسُولُ اللَّهِ فَمَنْ مَنَعَهُ فَقَدْ مَنَعَ اللَّهَ وَ مَنْ أَعْطَاهُ فَقَدْ أَعْطَى اللَّهَ .
و درود خدا بر او ، فرمود: نیازمندى که به تو روى آورده فرستادة خداست ، کسى که
از یارى او دریغ کند، از خدا دریغ کرده، و آن کس که به او بخشش کند، به خدا بخشیده است.
90/7/13
11:50 ع
کتاب خالق بر کتاب مخلوق مقدم است : «فَاللَّهُ أَحَقُّ أَنْ تَخْشَوْهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ» (توبه/13)
من تعجب میکنیم کتاب مخلوق را میخوانیم، کتاب خالق را نمیخوانیم. عنایتی که به کتاب
مخلوق هست، به کتاب خالق نیست. حتی در حوزهها و دانشگاهها و مراکز علمی
چند ساعت وقتمان صرف کتاب مخلوق میشود، چند ساعت وقتمان صرف کتاب خالق میشود.
قرآن کتاب هدایت است : «هُدیً لِلنَّاس» (بقره/185) آدم را از گیجی بیرون میآورد. آدم
قرآنی گیج نیست چون «قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُم» (انعام/91)
خدایا وظیفهی شرعیاش چیست؟ آدمی که کار با قرآن ندارد، میگوید: این خوشش آمد،
این ناراحت شد، دائم دنبال این است که حزبش، قبیلهاش، مریدش، استادش، کارفرمایش
را راضی کند. آخرش هم راضی نمیشوند. خدا یکی است «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» (اخلاص/1) زود هم
راضی میشود. «یا سریع الرضا» مردم خیلی هستند، هم دیر راضی میشوند. «أَأَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَیْر»
(یوسف/39) یوسف در زندان به بتپرستها گفت: چند تا آقا بالا سر داشته باشید، بهتر است یا یکی؟
فرمان خدا فرمان اداری نیست ، فرمانی است همراه با محبت : «یُحِبُّ الْمُتَّقین» (آلعمران/76)،
«یُحِبُّ الْمُحْسِنین» (بقره/195)، «یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرین» (بقره/222)، «یُحِبُّ الصَّابِرینَ» (آلعمران/146)،
«یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلینَ» (آلعمران/159)
یعنی بحث یُحِبُّ و لا یُحِبُّ در آن است. بحث امر و نهیاش همراه با عاطفه است.
غیر از کتابهای قانون است که امر و نهی در آن هست اما عاطفه در آن نیست.
منبع : بیانات حجت الاسلام قرائتی
90/7/13
11:30 ع
وَ عَنْ نَوْفٍ الْبَکَالِیِّ (24) قَالَ رَأَیْتُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ع ذَاتَ لَیْلَةٍ وَ قَدْ خَرَجَ مِنْ فِرَاشِهِ فَنَظَرَ فِى النُّجُومِ فَقَالَ لِى
یَا نَوْفُ أَ رَاقِدٌ أَنْتَ أَمْ رَامِقٌ فَقُلْتُ بَلْ رَامِقٌ فقَال:
یَا نَوْفُ طُوبَى لِلزَّاهِدِینَ فِى الدُّنْیَا الرَّاغِبِینَ فِى الْآخِرَةِ أُولَئِکَ قَوْمٌ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً وَ تُرَابَهَا فِرَاشاً وَ مَاءَهَا طِیباً
وَ الْقُرْآنَ شِعَاراً وَ الدُّعَاءَ دِثَاراً ثُمَّ قَرَضُوا الدُّنْیَا قَرْضاً عَلَى مِنْهَاجِ الْمَسِیحِ .
"2ـ مکاسب الاسحار"
یَا نَوْفُ إِنَّ دَاوُدَ ع قَامَ فِى مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَةِ مِنَ اللَّیْلِ فَقَالَ إِنَّهَا لَسَاعَةٌ لَا یَدْعُو فِیهَا عَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِیبَ
لَهُ إِلَّا أَنْ یَکُونَ عَشَّاراً أَوْ عَرِیفاً أَوْ شُرْطِیّاً أَوْ صَاحِبَ عَرْطَبَةٍ وَ هِیَ الطُّنْبُورُأَوْ صَاحِبَ کَوْبَةٍ وَ هِیَ
الطَّبْلُ وَ قَدْ قِیلَ أَیْضاً إِنَّ الْعَرْطَبَةَ الطَّبْلُ وَ الْکَوْبَةَ الطُّنْبُورُ .
" وصف زاهدان "
از توف بکالى ، نقل شده که در یکى از شب ها ، امام على [علیه السلام] را دیدم براى عبادت از بستر بر خاسته ، نگاهى
به ستارگان افکند ، و به من فرمود : خوابى یا بیدار ؟ گفتم بیدارم . فرمود :
اى نوف ! خوشا به حال آنان که از دنیاى حرام چشم پوشیدند ، و دل به آخرت بستند ! آنان مردمى هستند که زمین را
تخت ، خاک را بستر ، آب را عطر ،(25) و قرآن را پوشش زیرین (26)، و دعا را لباس روئین خود قرار دادند ، و با روش
عیساى مسیح با دنیا بر خورد کنند.
" 2ـ ارزش سحر خیزى "
اى نوف ! همانا داوود پیامبر ( که درود خدا بر او باد ) در چنین ساعتى از شب بر مى خاست و مى گفت : " این ساعتى است
که دعاى هر بنده اى به اجابت مى رسدد جز باجگیران ، جاسوسان ، شبگردان و نیروهاى انتظامى حکومت ستمگر ، و نوازندة طنبور و طبل ".
پیام رسان
من کلا دلم میخواهد همه آدمهایی که با من در ارتباط هستن دست به دست هم بدن تا جامعه ای با نشاط و آگاه والبته امام زمانی داشته باشیم