90/10/24
2:3 ع
ابو جعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی معروف به شیخ صدوق (ابن بابویه)
نزد اساتید زیادی از جمله پدرش شاگردی کرد و ادب و فقه را فرا گرفت. پدرش، ابو الحسنعلی بن حسین
بن موسی قمی، نیز از فقهای شیعه بود که با حسین بن روح، نائب سوم امام زمان، نیز ملاقات داشت.
او به دعای امام زمان صاحب سه فرزند شد که محمد شیخ صدوق بزرگترین آنها بود. شیخ صدوق برای ملاقات
با ابو عبدالله نعمت رقیب به بلخ رفت و کتاب «من لا یحضره الفقیه» را به نام او نوشت. شیخ در اواخر عمر
در شهر ری زندگی می کرد که تحت سیطره آل بویه بود و "رکن الدوله" و وزیر او، "صاحب ابن عباد"، او را بسیار
گرامی می داشتند. ابن بابویه به سال 381 هجری قمری در ری در گذشت و در همان جا مدفون گشت.
مزار او تاکنون باقی مانده است.
از کتاب های اوست: «من لایحضره الفقیه»، «علل الشرایع»، «ثواب الاعمال»، «کتاب الخصال»،
«کتاب الاعتقادات»، «عیون اخبار الرضا» و «کتاب التوحید».
ولادت:
محمد بن علـى بن بابویه قمى معروف به ابـن بابـویه و شیخ صدوق، از مفاخر فقهاى دنیاى شیعه
و محـدث عالـى مقام در نیمه دوم سده چهارم هجرى
است. بعد از سـال 305 هـ .ق، که نـایب دوم امام زمـان علیه السلام از دنیا رفت، شیخ اجل
حسین بـن روح نوبختى به عنوان نایب سـوم امام علیه السلام بیـن شیعیان و حضرت گردید.
على بـن بابـویه قمى پدر شیخ صدوق که از علماى قـم بـود، وارد بغداد شد، و چون تا آن زمان
صاحب فرزنـدى نشـده بـود، و از ایـن نظر رنج مـى برد لذا فرصت را مغتنم شمرد، و ضمن
نامه اى به حسین بـن روح نوبختى، از او تقاضا نمـود که در حیـن شرفیابـى به محضر آقا امام زمان
علیه السلام نامه او را به آن حضرت تقدیم نماید. وى در آن نامه اشتیاق خود را به داشتـن پسرى
ابراز کرده بـود، و جواب امام زمان علیه السلام هـم به او رسید که ما براى تو دعا کردیـم و عنقریب
خـداوند پسرى و یا پسرانـى فقیه و پاک سرشت به تـو خواهد داد. به ایـن ترتیب عنایت الهى
شامل حال وى شده و دعاى حضرت حجت علیه السلام به سـال 311 هـ.ق بـا تـولـد شیخ
صـدوق تحقق یافت. اسنـاد ایـن روایت معتبـر است، چنـانچه شیخ صـدوق خـود در کتـاب گرانقدرش
کمال الدین آورده است و شیخ طـوسـى در کتـاب غیبت صفحه 195 ایـن حـدیث را آ ورده است.
همچنین ایـن حدیث را دانشمند رجال شناس شیخ نجاشى در کتاب خـود صفحه 184 نقل کرده است.
90/10/23
3:32 ع
على بن هلال از پدرش روایت نموده که گفت در مرض پیامبر (ص) ،
حضورش شرفیاب شدم ، دیدم فاطمه (س) در بالین پدرش نشسته
و اشک مى ریزد چون صداى گریه اش بلند شد، پیامبر سر برداشت و
فرمود:فاطمه جان ! چرا گریه مى کنى ؟
عرض کرد: مى ترسم بعد ازشما احترام ما از دست برود ؟
فرمود : عزیزم ، مگر نمى دانى که خداوند به اعل زمین نگاه کرد و
پدرت را از میان آنان برگزید، سپس نظر کرد
و شوهرت را انتخاب کرد، و به من وحى فرمود که تو را به او تزویج
کنم ؟دخترم ! ما اهل بیتى هستیم که خداوند عزوجل هفت فضیلت
به ما عطا فرموده که به هیچ کس قبل و بعدازما عطا نفرموده
است، و آن این که :
من خاتم پیامبران نزد خدا و بهترین آنها و محبوبترین بندگان مى باشم
و با این امتیازات پدر تو مى باشم، جانشینمن بهترین جانشینان
پیغمبران و محبوبترین آنها نزد خداست، و او شوهر تو است شهید ما
بهترین شهداء و محبوبترین آنان نزد خداوند است و او حمزه بن
عبدالمطلب عموى پدر و شوهرت مى باشد، جعفربن ابیطالب که با
دو بال در بهشتبا فرشتگان پرواز مى کند پسر عموى پدرت و برادر
شوهرت از ما است ، در سبط این امت که حسن و حسین دو
فرزند تو و دو آقاى اهل بهشت مى باشند از ماست، و به خدا قسم
که پدرشان افضل از آنهاست.
اى فاطمه ! به خداوندى که مرا به راستى برانگیخته ، مهدى این امت
نیز از ایشان مى باشد، موقعى که دنیا هرج و مرج شود و آشوبها پدید
آید و راهها مسدود گردد و اموال یکدیگر را به غارت برند، نه بزرگتر به
کوچکتر رحم کند و نه کوچکتر احترام بزرگتر را نگاه دارد، خداوند کسى
را برانگیزد که قلعه هاى ضلالت و دلهاى قفل زده را بگشاید و اساس
دین را در آخر الزمان استوار سازد، چنان که من در آخر الزمان پایدار
گردم و زمین را پراز عدل نمایدچنان که از ظلم پر شده باشد....
پیام رسان
من کلا دلم میخواهد همه آدمهایی که با من در ارتباط هستن دست به دست هم بدن تا جامعه ای با نشاط و آگاه والبته امام زمانی داشته باشیم