90/4/2
8:11 ع
سیدبن طاووس میگوید:
کسى که ثواب نماز خود را - چه واجب و چه مستحب - براى رسول خدا صلىالله علیه و آله،
امیرمؤمنان و اوصیاى گرامى او قرار بدهد، خداوند ثواب نمازش را چند برابر مىکند ... و پیش از
جدا شدن روح از بدنش به او مىگویند: اى فلان! دلت خوش و چشمت روشن باد بدانچه خداوند
متعال براى تو مهیا کرده است ... .
بدیهى است آن حضرت را به این صدقات نیازى نیست، ولى همان طور که گفته
شد این کار ابراز ارادت به ساحت قدسى آن امام شریف و گذرگاهى است
تا کسب محبت و تقرب به آن بزرگوار حاصل آید. مضافا این که بر حسب
روایات متعدد، اعمال ما هر از چند گاه خدمت حضرتش
عرضه مىشود و چون آن بزرگوار، این مقدار وفادارى را از ناحیه منتظرانش مشاهده
کنند، خرسند مىگردند و کدام توفیق براى منتظران از این بالاتر که لبخند رضایت و
خرسندى بر لبان امام خود - که جان عالمیان فدایش باد - بنشانند؟ و اگر ما عملا
خواستار سلامتى حضرتش باشیم و در این راه از بذل مال دریغ نکنیم، آیا آن منبع
فیض، سلامتى ما را از خداوند نخواهد خواست؟
90/4/2
8:3 ع
در روایات بالاترین زینت و نهایت سعادت براى مرد همسر شایسته و با صلاحیت معرفى شد و نخبگان
و مرشدان قبیله بنى آدم ارزشمندى خود را حاصل تلاش و پاکدامنى و تدابیر صحیح تربیتى مادر مىدانند.
که ما در اینجا به ذکر تعدادى از این روایات مىپردازیم.
1- مرحوم کلینى از امام رضا (ع) نقل مىکند که حضرتش فرمود: « هیچ فایدهاى به
کسى نمىرسد بهتر از اینکه براى او بانویى باشد که نگاه و مصاحبت با او موجب
سرور و شادمانىهمسر باشد و در غیاب شوهر امانت دار و حافظ حریم خویش و
خانواده و اموال شوهر است
2- امام صادق (ع) مىفرماید:
« که مردى نزد رسولخدا (ص) می آید و مىگوید:
« همسرى دارم که هرگاه به خانه مىروم به استقبالم مىآید و هرگاه از منزل بیرون مىروم مرا
بدرقه مىکند، وقتى مرا اندوهگین مىبیند مىگوید:تو را چه چیز اندوهناک ساخته؟ اگر براى معشیت
دنیا ناراحتى، که دیگرى عهدهدار روزى توست و اگر براى آخرت ناراحتى، خدا بر همّ تو بیفزاید.
پیامبر (ص) فرمود:
(اى مرد) خداوند را در زمین کارگزارانى است و این بانو یکى از آنهاست و نیمى از پاداش شهید از براى اوست.»
3-موسى بن جعفر(ع):
« جهاد زن شوهر دارى نیکوى اوست.
4-ورام بن ابى فراس در کتابش « تنبیه الخواطر» از امام (ع) نقل مىکند که فرمود:
« بدانید که بانوى شایسته و صالح از هزار مرد غیر صالح بهتر است و هر بانویى که
به شوهر خود هفت روز خدمت کند، خداوند هفت درب آتش را بر او بسته و هشت
درب بهشت ر بر او باز مىگشاید، تا از هر کدام که بخواهد وارد شود.
5- و نیز ورام بن ابى فراس نقل مىکند که امام فرمود:
« هیچ بانویى نیست که با جرعهاى از آب شوهر را پذیرایى کند مگر اینکه از براى او ثواب
یک سال عبادت است که روزهاى آن را روزه بدارد و شبهاى آن را شب زنده دارى کند و خداوند
با هر جرعه آبی که به شوهر نوشانده شهرى در بهشت براى او مىسازد و هفتاد لغزش از او را مىبخشد.»
6- سکونى از امام صادق (ع) به نقل از رسول خدا نقل مىکند که فرمود:
«بهترین بانوان امت من خوشروترین آنان است.»
7-امام صادق (ع) فرمود:
« هر بانویى که در منزل شوهر چیزى را جهت مصلحت زندگى زناشویى جابه جا کند خداوند
بر او نظر]رحمت[ نماید و هر که را خدا بر او نظر دارد عذابش نمىکند.
8- امیرالمؤمنین در جواب اصبع بن نباته درباره جهاد و وجوب آن بر مردان و نفى وجوب از زنان، فرمودند:
جهاد زن در این است که در زندگى زناشویى صبر و مدارا پیشه سازد و نسبت به رفتارهاى
ناهنجار و اذیت شوهر بردبارى لازم را داشته باشد.[9] » لازم به ذکراست این گونه روایات
از باب ترغیب مرد به اذیت و آزار نیست، بلکه از این جهت که در شداید روزگار اگر مرد دچار
بحران خاصى شد، زن به خاطر مصالح زندگى با او مدارا کند.
9-عبداللَّه بن سنان به نقل از رسول خدا (ص) آورده است که فرمود:
بدترین زنان شما کسى است که خالى از صفات ارزشمند و زشتخو، لجوج، نافرمان است و در
میان قومش ذلیل و در نزد خویش خود را عزیز و بزرگ مىپندارد، نسبت به شوى
خویش ایفاى وظیفه نکند و نسبت به او دریغ ورزد ولى به غیر شوهر خویش نهایت
خضوع و تواضع بى جا از خودنشان دهد.[10]
10-در سخنى دیگر شیخ صدوق(ره) در کلامى نسبتاً گسترده از رسول خدا اثر نامطلوب سوء رفتار
را در زن و مرد دو سویه ارزیابى مىنمایند و عواقب هر کدام را بیان مىکند. بخشى از آن این گونه است:
کسى که خانمى دارد ولى او را در زندگى همراه نیست و به آنچه خدا بر او روزى کرده مدارا و صبر ندارد و
شوهر را تحت فشار قرار دهد و بر کارى وادارد که در توان او نیست خداوند هیچ حسنه و کار خوبى را از او
نمىپذیرد و این زن مورد غضب پروردگار خویش است مادامى که این گونه رفتار مىکند.
11-جمیل بن دراج از امام صادق (ع) نقل مىکند که فرمود هر زنى که ]در همسر خود ایجاد یاس و سردى
مىکند و[ به شوهر خود مىگوید:
من از تو هرگز خیرى ندیدهام این گونه رفتار، اعمال او را ساقط مىسازد.
12-صدوق نقل مىکند از رسول خدا(ص) که فرمود:
« کسى که همسرى دارد که موجبات اذیت و آزار شوهر را فراهم مىکند، نماز و
اعمال شایسته او مورد قبول درگاه حق قرار نمىگیرد تا اینکه دست از این گونه رفتار
بردارد و به همراهى و معاونت و خوش کردن شوهر بپردازد، اگر چه روزش را به نماز
و روزه بگذراند و بنده آزاد کند و انفاق اموال خویش نماید.... سپس فرمودند « وَ عَلَى
الرَجُلِ مِثلُ ذلک الوِزرِ وَالعَذابِ اذا کان لَها مُوذیا ظالما» مرد هم اگر اذیت کار و ظالم
نسبت به همسر باشد، براى او هم همین گونه عقوبت و سقوط اعمال است»
در بیان دیگرى از رسول خدا است که فرمود:
« آیا خبر بدهم به بدترین مردان شما؟ گفتند بله. فرمود بدترین مرد کسى است که
تدبیر زندگى ندارد، بخیل است، بدزبانى مىکند، تنها غذا مىخورد، یاور خانواده
نیست، همسر خویش و عبد خود را مىزند، عائله او به دیگران پناه مىآورند
و موجب عاق والدین را فراهم مىکند.
90/4/2
7:43 ع
نویسنده ی وبلاگ :
1- باید در زمان غیبت ، امام زمان (عج) را به هر طریق ممکن و هر میزان یاری نمود حتی با گفتن و عجل فرجهم بعد از صلوات.
2-این مشکلات ما نیست که ما را از امام زمان (عج) دور نموده است بلکه این دور شدن ما از امام زمان (عج) است که ما را
دچار مشکلات فراوان نموده است.
3-منتظران مصلح باید خود صالح باشند.
4- دین اگر به شخص بیاید به شخص هم میرود ولی دینی که با شناخت و تمسک به قرآن و اهل بیت بیاید ماندگار است.
90/4/2
1:16 ص
حدیث منزلت منتظران
ابراهیم بن زیاد ، از ابوحمزه ثمالى ، از ابوخالد کابلى نقل کرده که گفت :
امام زین العابدین علیه السلام فرمود :
اى کابلى ، أولی الأمر که خداوند آنان را امامان و پیشوایان مردم قرار داده و اطاعت
ایشان را واجب ساخته است ، و آنان عبارتند از : امیرالمؤمنین علی بن أبی طالب
علیه السلام سپس عمویم امام حسن و پس از او پدرم امام حسین تا آنکه کار
امامت به من رسید ، سپس حضرت ساکت شد . عرض کردم : اى سرور من از
امیر المؤمنین علیه السلام روایت شده که فرمود : زمین از حجت خدا بر بندگان
خالى نخواهد ماند ، پس امام و حجت بعد از شما چه کسى خواهد بود ؟
فرمود : پسرم محمد که نام او در کتب الهى ( صحف الاولین ) باقر بوده که علوم را می شکافد و
او حجت و امام بعد از من می باشد و پس از او پسرش جعفر است که در نزد اهل آسمان
صادق نامیده می شود . عرض کردم : اى سرور من چگونه فقط نام او صادق است در حالیکه
شما همه صادق می باشید ؟ فرمود که پدرم از پدرش از رسول الله صلى الله علیه و آله روایت کرده
که فرمود : زمانیکه پسرم جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن أبی طالب به دنیا آمد او را ،
صادق بنامید . و پنجمین فرزند او ( امام صادق علیه السلام ) که نامش جعفر است به
دروغ ادعاى امامت می کند و او نزد خداوند ، جعفر کذاب ، می باشد که به خداوند افترا بسته و چیزى
را که اهل آن نیست بعنوان مخالفت با پدرش و حسادت با برادرش ادعا می نماید و او همان کسى
است که آرزو مى کند هنگام غیبت امام زمان از اسرار الهى خبردار گردد . آنگاه على بن الحسین ( ع )
بشدت گریست و فرمود : گویا مى بینم که جعفر کذاب حاکم ستمگر را براى تفتیش و جستجوى
حضرت مهدى و امر ولى الله ( ع ) که در پناه و حفظ الهى غایب شده بود راهنمائى کرد و از خلیفه
مى خواست که وکیل پدرش امام هادى علیه السلام شده و امور آن حضرت به او واگذار گردد ، در حالیکه
نمى داند پست تر از آن است که چنین لیاقتى داشته باشد ، و همچنین قصد داشته که چنانچه به
حضرت مهدى علیه السلام دست یابد او را کشته و میراث برادرش را
بنا حق غصب نماید . راوى ( ابو خالد کابلى ( مى گوید عرض کردم :
اى فرزند رسول خدا آیا اینها شدنى است ؟ فرمود : آرى بخدا سوگند ،
اینها همه در صحیفه اى که در آن وقایع غم انگیزى که بر ما پس از
رسول خدا صلى الله علیه و آله جارى مى گردد ، نوشته شده است ،
ابو خالد مى گوید عرض کردم : اى پسر رسول خدا پس از آن چه خواهد
شد ؟ فرمود : سپس غیبت امام دوازدهم از جانشینان رسول خدا
صلى الله علیه و آله و امامان پس
از پیامبر صلى الله علیه و آله طولانى خواهد گشت . اى ابا خالد کسانى که در زمان غیبت
قائل به امامت آن حضرت بوده و منتظر ظهور آن حضرت بمانند برترین اهل هر زمان بوده و خداوند
متعال چنان عقل و فهم و معرفتى به آنها عطا کرده که زمان غیبت براى آنها مانند زمان حضور و
مشاهده مى گردد و ایشان را در آن زمان بمنزله مجاهدین در رکاب رسول الله صلى الله علیه وآله
قرار داده است و آنها حقیقتا شیعیان خالص ما و دعوت کنندگان به دین خداوند متعال در
پنهان و آشکار خواهند بود و حضرت فرمود : انتظار فرج از بزرگ ترین و برترین فرج هاست .
***************************************
حدیث تولی و تبری
أحمد بن اسحاق بن سعد اشعرى مى گوید بر ابو محمد حسن بن علی علیهما
السلام وارد شدم مى خواستم درباره جانشین پس از او از آن حضرت بپرسم ،
که امام ( ع ) ابتدائا به من فرمود : اى أحمد بن اسحاق ، خداوند تبارک و تعالى از
زمانى که حضرت آدم ( ع ) را آفرید تا قیامت ، زمین را خالى از حجت قرار نداده
است ، بواسطه وجود حجت ، بلا و دشواری ها از ساکنان زمین دفع شده و
بواسطه وجود او باران رحمت مى آید و نعمت هاى زمین را خارج مى سازد .
وى گفت : بدو عرض کردم : اى فرزند رسول خدا ( ص ) امام و جانشین پس از
شما کیست ؟ حضرت از جا برخاست و به سرعت داخل خانه شد و سپس بیرون
آمد و کودکى سه ساله را بر دوش خود داشت که صورتش چون ماه شب چهارده مى
درخشید فرمود : اى أحمد بن اسحاق اگر بخاطر عظمت تو در پیشگاه خداوند و بر حجت هاى او نبود ، ا
ین فرزندم را به تو نشان نمى دادم ، این فرزند هم نام و کنیه رسول خدا ( ص ) است ، همان کسى
که زمین را پس از آنکه از ظلم و ستم پر شده باشد ، آکنده از عدل و داد مى کند .
اى أحمد بن اسحاق ، مثال او میان این امت مثال حضرت خضر ( ع ) و ذى القرنین است ، بخدا سوگند
او آنچنان غیبتى خواهد داشت که در آن هیچکس از هلاکت رهایى نمى یابد مگر آنکس که خداوند عز وجل
او را نسبت به امامت او و دعا براى شتاب در فرج آن حضرت ثابت قدم نگاه دارد .
أحمد بن اسحاق مى گوید : بدو عرض کردم : اى سرور من آیا علامت و نشانه اى در این
راستا وجود دارد که دلم آرام گیرد ؟ که ناگهان کودک ( ع ) با زبان عربى فصیح به سخن درآمد و فرمود :
من بقیة الله در زمین او و انتقام گیرنده از دشمنان او هستم
، اى أحمد بن اسحاق بعد از این لحظه اثرى نمى یابى .أحمد بن اسحاق گفت : شادمان بیرون رفتم ،
فردا خدمت حضرت بازگشتم و بدو عرض کردم : اى فرزند رسول خدا ( ص ) به آنچه که منت بر من
گذاشتى بسیار شادمان شدم اکنون بفرمایید او چه شباهتى به خضر و ذى القرنین دارد ؟ فرمود : اى احمد
، طولانى بودن غیبت ، عرض کردم : اى فرزند رسول خدا ( ص ) آیا غیبت او به طول مى انجامد ؟
فرمود : آرى بخدا سوگند تا آنجا که بیشتر کسانى که به امامت او قائل بودند از عقیده خود برگردند
و کسى بر این عقیده باقى نماند مگر آنکس که خداوند از او پیمان ولایت ما را گرفته باشد ،
و ایمان را در دل او جایگزین و با روح خود ، او را حمایت و تأیید کند .اى أحمد بن اسحاق ،
این امرى است از امر خدا و رازى است از راز و اسرار خدا ، و غیبى است از غیب هاى خدا ، آنچه را که
به تو گفتم دریاب ، و آنرا نهان دار ، و از سپاسگزاران باش ، روز قیامت در علیین با ما خواهى بود .
***************************************
حدیث اطاعت و پیروی ازامام
( هشام بن سالم از امام صادق و او از پدر و جدش علیهم السلام نقل مى کند که آن حضرت فرمود : )
قائم از فرزندان من است ، نام او نام من وکنیه او کنیه من ، و شکل او شکل من ، و سنت او سنت
من است مردم را بر ملت و شریعت من بپا مى دارد ، وآنها را بسوى کتاب پروردگارم عزوجل مى خواند ،
کسى که او را اطاعت کند مرا اطاعت نموده و کسى که او را نافرمانى نماید مرا نافرمانى کرده و کسى
که در زمان غیبت ، منکر او باشد مرا انکار کرده و کسى که او را تکذیب نماید مرا تکذیب کرده و کسى که او
را تصدیق کند مرا تصدیق کرده است ، و از تکذیب کننده گانم در باره امر او ، و انکار کننده گان گفتارم درباره
او و گمراهان امتم از راه او ، به خدا شکایت مى کنم ، آنهایى که ظلم کرده اند بزودى خواهند دانست که به چه
کیفرگاه و محل انتقامى بازگشت مى کنند .
***************************************
حدیث تسلیم بودن در امر فرج
على بن حسان ، از عبدالرحمان بن کثیر ، از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود : اى مهزم ،
کسانى که ( براى قیام حضرت مهدى علیه السلام ) وقت تعیین مى کنند ، دروغ مى گویند و کسانى
که در آن عجله کنند هلاک شده و کسانى که تسلیم باشند ( و آنچه را که خدا بخواهد قبول داشته باشند )
نجات مى یابند .
***************************************
حدیث آثار غیبت - شک
صقر بن ابى دلف مى گوید از ابو جعفر محمد بن علی الرضا ( ع ) شنیدم که فرمود :
امام و پیشواى پس از من پسرم على است ، فرمان او فرمان من و سخن او سخن من و اطاعت
از او اطاعت از من است ، پیشوا و امام پس از او پسرش حسن است ، فرمان او فرمان پدرش و
سخن او سخن پدرش و اطاعت از او اطاعت از پدر اوست ، و سپس ساکت شد ؟ عرض کردم :
اى فرزند رسول خدا ( ص ) امام و پیشواى بعد از حسن کیست ؟ حضرت به شدت گریست و سپس فرمود :
امام و پیشواى بعد از حسن پسرش قائم منتظر است ، بدو عرض کردم : اى فرزند رسول
خدا ( ص ) چرا وى قائم نامیده شد ؟ فرمود : چون او پس از آنکه نامش از یاد ها رفت و
بیشتر معتقدین به امامتش از عقیده خود برگشتند ، قیام مى کند ، به آن حضرت عرض
کردم : چرا وى را منتظر گویند ؟ فرمود :
چون او غیبتى طولانى و دراز دارد ، و افراد مخلص در انتظار اویند و تردید کنندگان او را رد مى کنند و انکار کنندگان
، یاد او را به استهزاء مى گیرند و وقت گذاران در غیبت ، دروغ مى گویند ، شتابزدگان در آن به هلاکت
مى رسند و مسلمانان در آن نجات و رهایى مى یابند .
90/4/2
12:57 ص
1ـ توجه امام مهدى (عج) به شیعیان خویش
انا غیر مهملین لمراعاتکم, و لا ناسین لذکرکم, و لو لا ذلک لنزل بکم اللاواه, واصطلمکـم الاعداء. فـاتقـوا الله جل جلاله و ظاهـرونـا.(1)
ما در رعایت حال شما کوتاهى نمى کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم,که اگر جز ایـن بود گرفتاریها به شما روى مىآورد و دشمنان, شما را ریشه کـن مى کردند. از خدا بترسید و مارا پشتیبانى کنید.
2ـ عمل صالح و تقرب به اهل بیت علیهم السلام
فلیعمل کل امرء منکم بما یقرب به من محبتنا,ولیتجنب ما یدنیه من کراهیتنا و سخطنـا, فـان امـرا یبغته فجـاه حیـن لا تنفعه تـوبه, و لا یتجیه مـن عقـابنــا ندم على حوبه.(2)
هریک از شما باید به آنچه که او را به دوستى ما نزدیک مى سازد,عمل کند واز آنچه که خـوشایند ما نبـوده وخشـم ما در آن است, دورى گزیند, زیرا خـداوند به طور ناگهانى انسان را مى گیرد, در وقتى که توبه برایـش سودى ندارد وپشیمانى او را از کیفـر مـا به خـاطـر گنـاهـش نجـات نمـى دهــد.
3ـ تسلیـم در مقـابل دستـورهـاى اهل بیت علیهم السلام
فاتقو الله و سلموا لنا و ردو الامر الینا,فعلینا الاصدار,کما کان منا الایراد, و لا تحاولوا کشف ما غطـى عنکـم, و اجعلـوا قصـدکـم الینا بالمـوده علـى السنه الـواضحه.(3)
از خـدا بتـرسید و تسلیـم ما شـوید , کارها را به ما واگذاریـد, برماست که شما را از سرچشمه, سیراب برگردانیـم, چنان که بـردن شما به سرچشمه از ما بود, در پى کشف آنچه از شما پـوشیده شده نروید. مقصد خود را با دوستى مـا بـر اساس راهـى که روشـن است به طـرف مـا قـرار دهیــد.
4ـ تحقق حتمى حق
ابى الله عزوجل للحق الا اتماما وللباطل الا زهوقا, و هو شاهد على بمااذکره.(4)
خـداوند مقدر فرموده است که حق به مرحله نهایى و کمال خود برسد و باطـل از بیـن رود, و او بـر آنچه بیـان نمـودم گواه است.
5ـ خلقت هدفدار و هدایت پایدار
ان الله تعالى لم یخلق الخلق عبثا و لا اهملهم سدى بل خلقهم بقدرته و جعل لهم اسماعا و ابصارا و قلوبا و البابا ثـم بعث الیهم النبیین علیهم السلام مبشریـن و منذریـن یـامرونهم بطاعته و ینهونهم عن معصیته و یعرفونهم ما جهلوه مـن امر خالقهم و دینهم و انزل علیهم کتابـا, و بعث الیهم ملائکـه یاتیـن بینهم و بیـن مـن بعثهم الیهم بــالفضل الذى جعله لهم علیهم.(5)
خداوند متعال, خلق را بیهوده نیافریده و آنان را مهمل نگذاشته است,بلکه آنان را به قـدرتـش آفریـده و بـراى آنها گـوش وچشـم ودل و عقل قرار داده , آن گاه پیامبرانراکه مژده دهنده و ترساننده هستنـد به سـویشان برانگیخت تا به طاعتـش دستـور دهند واز نافرمانـى اش جلـوگیرى فـرمایند و آنچه را از امـر خـداونـد و دینشان نمى دانند به آنها بفهمانند و بر آنان کتاب فرستاد وبه سـویشان فرشتگان بـرانگیخت تـا آنهامیان خـدا و پیامبـران ـ به واسطه تفضلـى که بـر ایشان روا داشته ـ واسطه باشند.
90/4/1
3:2 ع
از نهج البلاغه:
1ـ من کفارات الذنوب العظام اغاثة الملهوف و التنفیس عن المکروب.ترجمه:
بیچاره و ستمدیدهاى را بفریاد رسیدن و از شخص اندوهگین غم و اندوه را زدودن از جمله کفارات گناهان بزرگ محسوب مىشود.
2ـ افضل الزهد اخفاء الزهد.
ترجمه:
برترین زهد پنهان داشتن آن (از انظار مردم) است.
3ـ اشرف الغنى ترک المنى.
ترجمه:
شریفترین توانگرى و بى نیازى رها کردن آرزوها اس10
4ـ لسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه.
ترجمه:
زبان خردمند پشت قلب او است و قلب احمق پشت زبان او (خردمند ابتداء تأمل و اندیشه کند آنگاه سخن گوید و احمق و نادان اول سخن گوید بعد بفکر و اندیشه افتد) .
5ـ الظفر بالحزم،و الحزم باجالة الرأى،و الرأى بتحصین الاسرار.
ترجمه:
پیروزى یافتن (در کارها) باحتیاط و دور اندیشى است و حزم و احتیاط بکار انداختن نیروى فکر و اندیشه است و رأى و اندیشه بمحکم نگاهداشتن اسرار است.
6ـ احذروا صولة الکریم اذا جاع و اللئیم اذا شبع.
ترجمه:
بترسید از صولت و سطوت کریم هنگامیکه گرسنه شود و از حمله و سلطه لئیم موقعیکه سیر شود .
7ـ لا غنى کالعقل و لا فقر کالجهل و لا میراث کالادب و لا ظهیر کالمشاورة.
ترجمه:
هیچ بى نیازى مانند عقل و هیچ فقرى مانند جهل و هیچ میراثى همچون ادب و هیچ پشتیبانى مانند مشورت نیست.
8ـ اهل الدنیا کرکب یسار بهم و هم نیام.
ترجمه:
مردم دنیا مانند کاروانیانى هستند که آنها را در حال خواب سیر میدهند (و موقعیکه مرگشان فرا رسید و بزندگى آنها خاتمه داد از خواب بیدار مىشوند و این بیدارى بحال آنان سودى ندهد) .
9ـ العفاف زینة الفقر و الشکر زینة الغنى.
ترجمه:
پاکدامنى زینت تهیدستى و سپاسگزارى زیور توانگرى است.
10ـ اذا تم العقل نقص الکلام.
ترجمه:
هر گاه عقل (آدمى) کمال یابد سخنش نقصان پذیرد (پر حرفى دلیل بیخردى است) .
11-اذا قدرت على عدوک فاجعل العفو عنه شکرا للقدرة علیه.
ترجمه:
هر گاه بر دشمنت ظفر یافتى بشکرانه (نعمت) پیروزى از او در گذر.
12- اقل ما یلزمکم لله سبحانه ان لا تستعینوا بنعمه على معاصیه.
ترجمه
کمترین چیزى که شما براى خداوند سبحان الزام دارید اینست که از نعمتهاىاو براى انجام گناهان یارى نطلبید.
13-اکبر العیب ان تعیب ما فیک مثله.
ترجمه:
بزرگترین عیب آنست که (در باره دیگران) عیب بدانى آنچه را که مانند آن در وجود تو باشد .
14- الحلم غطاء ساتر و العقل حسام قاطع،فاستر خلل خلقک بحملک و قاتل هواک بعقلک.ترجمه :
90/3/30
12:55 ص
بنا بوشته مورخین ولادت على علیه السلام در روز جمعه 13 رجب در سال سىام عام الفیل (1) بطرز عجیب و بیسابقهاى در
درون کعبه یعنى خانه خدا بوقوع پیوست،محقق دانشمند حجة الاسلام نیر گوید:
اى آنکه حریم کعبه کاشانه تست
بطحا صدف گوهر یکدانه تست
گر مولد تو بکعبه آمد چه عجب
اى نجل خلیل خانه خود خانه تست
پدر آنحضرت ابو طالب فرزند عبد المطلب بن هاشم بن عبد مناف و مادرش هم فاطمه
دختر اسد بن هاشم بود بنا بر این على
علیه السلام از هر دو طرف هاشمى نسب است (2)
اما ولادت این کودک مانند ولادت سایر کودکان بسادگى و بطور عادى نبود بلکه با تحولات عجیب و معنوى توأم بوده است مادر
این طفل خدا پرست بوده و با دین حنیف ابراهیم زندگى میکرد و پیوسته بدرگاه خدا مناجات کرده و تقاضا مینمود که وضع این
حمل را بر او آسان گرداند زیرا تا باین کودک حامل بود خود را مستغرق در نور الهى میدید و گوئى از ملکوت اعلى بوى الهام
شده بود که این طفل با سایر موالید فرق بسیار دارد.
شیخ صدوق و فتال نیشابورى از یزید بن قعنب روایت کردهاند که گفت من با عباس بن عبد المطلب و گروهى از عبد العزى در
کنار خانه خدا نشسته بودیم که فاطمه بنت اسد مادر امیر المؤمنین در حالیکه نه ماه باو آبستن بود و درد مخاض داشت آمد و
گفت خدایا من بتو و بدانچه از رسولان و کتابها از جانب تو آمدهاند ایمان دارم و سخن جدم ابراهیم خلیل را تصدیق میکنم و ا
وست که این بیت عتیق را بنا نهاده است بحق آنکه این خانه را ساخته و بحق مولودى که در شکم من است ولادت او را بر من
آسان گردان ، یزید بن قعنب گوید ما بچشم خوددیدیم که خانه کعبه از پشت(مستجار) شکافت و فاطمه بدرون خانه رفت و از
چشم ما پنهان گردید و دیوار بهم بر آمد چون خواستیم قفل درب خانه را باز کنیم گشوده نشد لذا دانستیم که این کار از امر
خداى عز و جل است و فاطمه پس از چهار روز بیرون آمد و در حالیکه امیر المؤمنین علیه السلام را در روى دست داشت گفت
من بر همه زنهاى گذشته برترى دارم زیرا آسیه خدا را به پنهانى پرستید در آنجا که پرستش خدا جز از روى ناچارى خوب نبود و
مریم دختر عمران نخل خشک را بدست خود جنبانید تا از خرماى تازه چید و خورد(و هنگامیکه در بیت المقدس او را درد مخاض
گرفت ندا رسید که از اینجا بیرون شو اینجا عبادتگاه است و زایشگاه نیست) و من داخل خانه خدا شدم و از میوههاى بهشتى
و بار و برگ آنها خوردم و چون خواستم بیرون آیم هاتفى ندا کرد اى فاطمه نام او را على بگذار که او على است و خداوند على
الاعلى فرماید من نام او را از نام خود گرفتم و بادب خود تأدیبش کردم و او را بغامض علم خود آگاه گردانیدم و اوست که بتها را
از خانه من میشکند و اوست که در بام خانهام اذان گوید و مرا تقدیس و تمجید نماید خوشا بر کسیکه او را دوست دارد و
فرمانش برد و واى بر کسى که او را دشمن دارد و نافرمانیش کند. (3)
و چنین افتخار منحصر بفردى که براى على علیه السلام در اثر ولادت در اندرون کعبه حاصل شده است بر احدى از عموم افراد
بشر چه در گذشته و چه در آینده بدست نیامده است و این سخن حقیقتى است که اهل سنت نیز بدان اقرار و اعتراف دارند
چنانکه ابن صباغ مالکى در فصول المهمه گوید:
و لم یولد فى البیت الحرام قبله احد سواه و هى فضیلة خصه الله تعالى بها اجلالا له و اعلاء لمرتبته و اظهارا لتکرمته. (4)
یعنى پیش از آنحضرت احدى در خانه کعبه ولادت نیافت مگر خود او واین فضیلتى است که خداى تعالى به على علیه السلام
اختصاص داده تا مردم مرتبه بلند او را بشناسند و از او تجلیل و تکریم نمایند.
علماى بزرگ اهل سنت نیز در کتب خود بهمین مطلب اشاره کردهاند و محمد بن یوسف گنجى شافعى با تغییر چند لفظ و
کلمه در کفایة الطالب چنین مینویسد که در پاسخ تقاضاى ابوطالب ندائى برخاست و این دو بیت را گفت.
یا اهل بیت المصطفى النبى
خصصتم بالولد الزکى
ان اسمه من شامخ العلى
على اشتق من العلى (7)
و در بعضى روایات آمده است که فاطمه بنت اسد پس از وضع حمل(پیش از اینکه بوسیله نداى غیبى نام او على گذاشته
شود) نام کودک را حیدر نهاد و هنگامیکه او را قنداق کرده بدست شوهر خود میداد گفت خذه فانه حیدرة و بهمین جهت
آنحضرت در غزوه خیبر بمرحب پهلوان معروف یهود فرمود:
انا الذى سمتنى امى حیدرة
ضرغام اجام و لیث قسورة (8)
و چون نام آنحضرت على گذاشته شد نام حیدر جزو سایر القاب بر او اطلاق گردید و از القاب مشهورش حیدر و اسد الله و
مرتضى و امیر المؤمنین و اخو رسول الله بوده و کنیه آنجناب ابو الحسن و ابوتراب است.
همچنین خدا پرستى و اسلام آوردن فاطمه و ابوطالب نیز از روایات گذشته معلوم میشود که آنها در جاهلیت موحد بوده و براى
تعیین نام فرزند خود بدرگاه خدا استغاثه نمودهاند،فاطمه بنت اسد براى رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بمنزله مادر بوده
و از اولین گروهى است که به آنحضرت ایمان آورد و بمدینه مهاجرت نمود و هنگام وفاتش نبى اکرم صلى الله علیه و آله و سلم
پیراهن خود را براى کفن او اختصاص داد و بجنازهاش نماز خواند و خود در قبر او قرار گرفت تا وى از فشار قبر آسوده گردد و او را
تلقین فرمود و دعا نمود. (9)
و ابوطالب هم موحد بوده و پس از بعثت رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم بدو ایمان آورده و چون شیخ و رئیس قریش بود
لذا ایمان خود را مصلحة مخفى مینمود،در امالى صدوق است مردى بابن عباس گفت اى عمو زاده رسولخدا مرا آگاه گردان که
آیا ابوطالب مسلمان بود؟گفت چگونه مسلمان نبود در حالیکه میگفت:
و قد علموا ان ابننا لا مکذب
لدینا و لا یعبأ بقول الا باطل
یعنى مشرکین مکه دانستند که فرزند ما(محمد صلى الله علیه و آله و سلم) نزد ما مورد تکذیب نیست و بسخنان بیهوده اعتناء
نمیکند مثل ابوطالب مثل اصحاب کهف است که ایمان خود را در دل مخفى نگهمیداشتند و ظاهرا مشرک بودند و خداوند دو ثواب
بآنها داد،حضرت صادق علیه السلام هم فرمود مثلابوطالب مثل اصحاب کهف است که در دل ایمان داشتند و ظاهرا مشرک بودند
و خداوند دو پاداش (یکى براى ایمان و یکى براى تقیه) بآنها داد. (10)
اشعار زیادى از ابوطالب در مدح پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله مانده است که اسلام وى از مضمون آنها کاملا روشن و
هویداست چنانکه به آنحضرت خطاب نموده و گوید:
و دعوتنى و علمت انک ناصحى
و لقد صدقت و کنت قبل امینا
و ذکرت دینا لا محالة انه
من خیر ادیان البریة دینا (11)
بحضرت صادق عرض کردند که(اهل سنت) گمان کنند که ابوطالب کافر بوده است فرمود دروغ گویند چگونه کافر بود در حالیکه
میگفت:
ألم تعلموا انا وجدنا محمدا
نبیا کموسى خط فى اول الکتب (12)
شیخ سلیمان بلخى صاحب کتاب ینابیع المودة درباره ابوطالب گوید:
و حامى النبى و معینه و محبه اشد حبا و کفیله و مربیه و المقر بنبوته و المعترف برسالته و المنشد فى مناقبه ابیاتا کثیرة و
شیخ قریش ابوطالب. (13)
یعنى ابوطالب که رئیس و بزرگ قریش بود حامى و کمک پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم بود و او را بسیار دوست داشت و
کفیل معیشت و مربى آنحضرت بود و بنبوتش اقرار و برسالتش اعتراف داشت و در مناقب او اشعار زیادى سروده است.(درباره
اثبات ایمان ابوطالب مطالب زیادى در کتب دینىنوشته شده و کتابهاى مستقلى نیز مانند کتاب ابوطالب مؤمن قریش برشته
تألیف در آمده است) .
بارى ولادت على علیه السلام در اندرون کعبه مفاخر بنى هاشم را جلوه تازهاى بخشید و شعراى عرب و عجم در اینمورد اشعار
زیادى سرودهاند که در خاتمه این فصل بچند بیت از سید حمیرى ذیلا اشاره میگردد.
ولدته فى حرم الاله امه
و البیت حیث فنائه و المسجد
بیضاء طاهرة الثیاب کریمة
طابت و طاب ولیدها و المولد
فى لیلة غابت نحوس نجومها
و بدت مع القمر المنیر الاسعد
ما لف فى خرق القوابل مثله
الا ابن امنة النبى محمد (14)
مادرش او را در حرم خدا زائید در حالیکه بیت و مسجد الحرام آستانه او بود.
آن مادر نورانى که لباسهاى پاکیزه ببر داشت و خود پاکیزه بود و مولود او و محل ولادت نیز پاکیزه بود.
در شبى که ستارههاى منحوسش ناپیدا بوده و سعیدترین ستاره بهمراه ماه پدید آمده بود .
قابلههاى(دنیا) هیچ مولودى را مانند او لباس نپوشایندهاند(یعنى هرگز مولودى مانند او بدنیا نیامده) بجز پسر آمنه محمد پیغمبر
صلى الله علیه و آله و سلم.
پیام رسان
من کلا دلم میخواهد همه آدمهایی که با من در ارتباط هستن دست به دست هم بدن تا جامعه ای با نشاط و آگاه والبته امام زمانی داشته باشیم